– اصلا چه شد که مهدی عباسی، صدایش کشف شد و از کجا این اتفاق افتاد؟
اینکه از کجا شروع شد که حس کردم میتونم بخونم، برمیگرده به دوران مدرسه که مثل همه همنسلیهام در آن دوره با گروههای سرود کار میکردیم. از آن دوره میخوندم و همه این خوندن در حدی بود که در مدرسه اتفاق میافتاد یا در مسابقات دانشآموزی که کمی گستردهتر، کشوری میشد.
در ۱۸سالگی وارد تئاتر شدم و عمیقا تئاتر رو دوست داشتم و چند سالی تئاتر کار کردم. البته باورم این است که خیلی استعدادی در این زمینه نداشتم؛ گرچه در تئاتر به عنوان خواننده در چند نمایش کار کردم. یکی از کارهایی که در آن خوندم، نمایش «پایاننامه» مرحوم ایزدفر بود که ما باهاش خیلی جشنواره رفتیم و خیلی اجرا کردیم و خیلی روزهای درجه یکی بود. همین چند روز پیش که برای مراسم تشییع ایشان آمده بودم واقعا اون روزها جلوی چشمام رفت و همه آن خاطرات برام زنده شد؛ روح و روانش شاد.
– از چه سالی شروع کردی به صورت حرفهای خواندن و تا حالا چه کارهایی از تو به صورت آلبوم یا کلیپ منتشر شده؟
تقریبا از ۲۸سالگی چند تا «سینگل تراک» کار کرده بودم، یک دوره هم چند تا کار مناسبتی خونده بودم، ولی از ۳۰سالگی موزیک رو جدیتر دنبال کردم و تصمیم گرفتم که وارد این شاخه بشم.
اما کارهایی که از من منتشر شده، یک آلبومی است که سال۹۳ منتشر کردم به نام «این خونهی بیتو» که با حمایت شهرداری تهران اتفاق افتاد. آلبومی که ۸تا ترک داشت و عمده ترکهاش رو «حسام ناصری» ساخته بود. دو تا ترک هم «فرامرز نصیری» ساخت و یکی هم «مسعود سخاوتدوست»؛ این هم یک محصول کاملا قزوینی بود که کار کردیم. بعدها یک گروهی تشکیل دادیم با حسام ناصری به نام گروه موسیقی «نواک» که عمده فعالیتش در حوزه بینالملل بود. با این گروه دو آلبوم منتشر کردیم که یک آلبوم آن با حمایت «ایکوم» (شورای بینالمللی موزهها) در همایش سالیانه «یونسکو» منتشر شد.
آلبوم دوم من با این گروه، آلبومی بود به نام «پریشانی» که کمپانی «شید ریکوردز» در آمریکا منتشر کرد و ما به واسطه همان آلبوم چندین اجرا در اروپا، آفریقا و آسیا داشتیم که اقبال خیلی خوبی داشت. آلبومهایی که هنوز داره شنیده میشه، البته در پلتفرمهای خارجی منتشر شد. سرپرست و آهنگساز آن گروه حسام ناصری است که هنوز به عنوان اعضای اصلی گروه با هم هستیم؛ یعنی من و حسام و خانم مینا دریس، که با هم این گروه رو تشکیل دادیم و یک سری نوازندههایی که بهتبع فرم اجرا تغییر میکنند.
یک سری کار دیگه هم به صورت مستقل خودم انجام دادم، یعنی تنها خودم خواننده آن کار هستم و کمی پاپیولارتر هست که برای «مارکت ایران» کار کردیم که تماماً حسام آهنگساز و تنطیم کنندهاش بود؛ پنج تا تـِرک تا به حال ساختیم به نامهای: «روز- ماه- سال»؛ «باورم کن»؛ «خبری نیست»؛ «سیا اَبران» که یک کار فولکلور گیلان است و کار «با تو، بیتو».
– ترانه «باورم کن» که اخیرا کلیپش رو در اینستاگرام منتشر کردی، کار آخر توست؟
نه، آخرین کاری که من کار کردم و منتشر شده، قطعهای است به نام «باتو، بیتو» که ویدیویی هم دارد که مجید عاشقی، رفیق شفیق سالهای سال من ساخته است که به من افتخار داد یک ویدئو کار کرد با تصاویری از سینما که ویدیوی خیلی خوش اقبالی بود و هنوز داره دست به دست میشه.
– موسیقی اکثر کارهایت را حسام ناصری ساخته یا در تنظیم آنها دست داشته. این اتفاقیست یا ناشی از یک کار مشترکِ پیوسته است؟
خُب حسام رفیق قدیم منه در موزیک و ما سالهای سال است که با هم هستیم. این آشنایی از موزیکِ تئاتر شروع شد و از یک جایی با هم شروع کردیم به کار کردن. واقعیتش اینه که ما به یک زبان مشترک رسیدیم. من نمیدونم این وابستگی خوبه یا بد، اما به هر حال وابستهام. کار کردن با حسام خیلی دوستداشتنی است؛ همدیگر رو خیلی درک میکنیم. زمانهای زیادی رو با هم سپری میکنیم و الان هم که در تهرانم، بیشترین آدمی که ممکنه در طول شبانهروز با او در ارتباط باشم؛ حسام است. جهان ما خیلی مشترکه و به واسطه گروهی هم که داریم، با هم خیلی حشر و نشر داریم. تا به حال که این همکاری برای من خیلی لذتبخش بوده. برای اون رو نمیدونم، برای من که اینگونه بوده… امیدوارم این همکاری تداوم داشته باشه و کارهای بزرگتری با هم انجام بدیم.
– چه کارهای دیگری رو در برنامه داری که قرار است در آینده نزدیک منتشر بشه؟
آلبوم جدیدی با حسام مشغولیم به نام «بیدل» برای گروه «نواک» که استارتش زده شده و تلاش میکنیم اوایل سال جدید منتشر کنیم؛ البته آن هم در پلتفرمهای خارجی و برای اجرا در خارج از ایران بعد از کرونا. این از اون آلبومهاست که خودم تا همیشه دوستش خواهم داشت؛ چون میدونم قراره چی کار کنیم. یک سری کار «سینگل ترکت» هم در «مارکت ایران» داره آماده میشه، دو تا از اونا ضبط شده و فقط میکس و مسترهاش مانده که امیدوارم تا پایان سال منتشرش کنیم.
– در صدایت که در ترانههایت حس میشود، نوعی آرامش در عین حُزن وجود داره. این آرامش صدا، از درون تو نشات میگیره، یا صرفا از جنس و درونمایه صدای توست؟
اینکه شما این حس رو به صدای من داشتین که نوعی حُزن در آن هست و اینکه اثر گذاشته و من این رو عموما میشنوم، حتما لطف خداوند است، اما من باورم اینه که این مساله به درون آدمها ربط داره. یک آدمی اگر صداش روی آدم دیگری اثر بگذاره، بهنظرم این تاثیر ناشی از وجود آن آدم است. گاهی برای خودم پیش آمده، صدایی رو شنیدم که خیلی تکنیکال نبوده یا صدایی نیست که تو بگی، آه چه کرده! ولی به راحتی قادرست تو رو به هم بریزه. آن جاست که به این میرسی که این صدا از یک درون خیلی تمیزی میاد.
امیدوارم لطف خدا شامل حالم باشه و این تمیزی درون رو که ازش حرف زدم به من بده. برای من در موزیک، احساس خیلی برجستهتر از تکنیک است؛ اگر این دو تا با هم آمیخته بشه که خیلی ایدهآل است، اما همیشه برای من ارجحتره که یک حس و رنگ صدایی درگیرم کند تا اینکه یک نفر تکنیک فوقالعادهای داشته باشد. شاید مدل زندگی من اینجوره که من با احساس بیشتر زندگی میکنم تا هر چیز دیگری.
امید مهدوی