در آغاز، از پیشینه شعر عاشورایی بگویید.
در میان رویدادهای تاریخی که بر بشر گذشته، کمتر حادثهای توانسته همچون واقعه دورانساز عاشورا در تمامی روزگاران، شعر را همچون نمادی راستین و استوار از بروز و ظهور اندیشه و عواطف انسان همراه و همگام خود کرده باشد. اگر سرودههای بلند و آتشین سیدالشهدا (ع) و رجزهای حماسی یاران فداکار امام حسین در میدان مردآزمای کربلای دهم محرم سال۶۱ هجری را سرچشمه سرودههای عاشورایی بدانیم و پس از این حادثه، اگر مرثیههای جانگداز زنان شکیبای خاندان پیامبر از جمله حضرت زینب (س)، بانو «رباب» که دختر «امرءالقیس» شاعر بزرگ ادبیات عرب هست و بانو «سکینه» دختر امام حسین و رباب که از دو سو پدران و اجدادش شاعر بودند را استمرار آن حرکت بشمار بیاوریم تا امروز که قریب هزار و سیصد و هشتاد سال از این واقعه گذشته، با دریایی گسترده و بیکران از شعرهای شعورمند و شورآفرین به زبانهای گوناگون روبرو هستیم که هیچگاه تن به آرامش و ایستایی ندادند و همچنان خروشان و توفنده در هر عصری با موجهای بلند و سهمگین شکوه و زیبایی میآفرینند و گوهرهای تابناکی در صدف بیان عاطفه و اندیشه میپرورانند.
اگر از منظری شاعرانه نگاه کنیم بهقول آقای قزوه «نخستین کس که در مدح تو شعری گفت، آدم بود شروع عشق و آغاز غزل، شاید همان دَم بود» اینگونه شعر پیشینهای به گستردگی تاریخ دارد و همواره، تر و تازه است. به تعبیر زندهیاد قیصر امینپور: «به جز سبز رخت عزای تو نیست.»
این جاودانگی ادب عاشورایی روی دیگر سکه پایبندی به آزادگی، آگاهی، فداکاری و تن به ذلتندادن و برگزیدن مرگ با افتخار و شکوهمند در برابر ذلت و خفت و خواری است.
و در این میان، شاعران عرب در حوزه ادب عاشورایی چه نقشی دارند؟
در ادبیات عرب، شاعرانی مثل «کُمیتِ اسدی»، «سید حِمْیری»، «دِعبل خزاعی»، «فرزدق»، «مهیار دیلمی» و «ابوفراس حمدانی»، شاعران برجسته و نامداری هستند که در حوزه ادب عاشورایی آثار بسیار ماندگاری را خلق کردهاند. البته این شعرها که گاه مرثیه صرف هست و گاه رگههایی از حماسه، مبارزه و انتقام در آنها بهچشم میخورد به لحاظ فنی و ادبی هم، یک دست نیستند.
برخی از این شعرها سادهاند؛ صُوَرِ خیال پیچیدهای ندارند؛ زبانشان روان و واقعگراست و گاهی اوقات آمیختهاند با شرایط اجتماعی روزگار خودشان. وقتی زیست مردم عرب از سادگی بدوی و بادیهنشینی به مظاهر شهرنشینی و تجدد منتهی میشود، طبیعی است که دگرگونیهایی در صُوَرِ خیال، صنایع ادبی، تکلُّف و پیچیدگی سخن و همچنین آراستن کلام به انواع آرایههای لفظی و معنوی داشته باشند و شعر و مرثیه حسینی را جلوه و جلا ببخشند.
کسانی که در حوزه ادبیات عرب علاوه بر شاعرانی که نام بردیم به سرودههای عاشورایی شهرت دارند باید از «شریف رضی»، «منصور نمری»، «ابوالعلاء معری»، «امام شافعی»، «دیکُالجن»، «ابنهانی اندُلسی»، «صنوبری» و در دوره معاصر از «ادونیس»، «احمد دحبور»، «بولس سلامه»، «نازکالملائکه»، «محمدمهدی الجواهری»، «سیّاب» و… نام ببریم که تفصیل آنرا دکتر جواد شُبّر در «ادبالطّف» آوردهاست.
شاعران فارسیگو از چه دورهای وارد این عرصه شدند؟
اگر نیمه دوم قرن سوم و سراسر قرن چهارم را دوره آغاز جدی شعر فارسی بدانیم، سرودهی حکیم «کسایی مروزی» که معاصر رودکیست نقطهی آغاز شعر عاشورایی فارسی بشمار میآید که به دنبال آن، شاعرانی مثل «ناصرخسرو»، «قوامی رازی»، «احمدچه رازی»، «سیدحسن غزنوی»، «سوزنی سمرقندی»، «فلکی شَروانی»، «ابوالمفاخر رازی»، «جمالالدین عبدالرزاق»، «کمالالدین اسماعیل»، «حمداله مستوفی قزوینی»، «خواجوی کرمانی»، «اوحدی مراغهای»، «سلمان ساوجی»، «شاهداعی شیرازی»، «ابنحسام خوسفی»، «ملاحسن کاشی»، «آذری طوسی» و «بابا فغانی» تا «وحشی بافقی» و «محتشم» یک جریانی شکل میگیرد که روز بهروز به لحاظ کمی و کیفی در حال گسترش است تا دوره قاجار که ما شاهد رواج بینظیر و سویههای متفاوت آن هستیم. در این دوره، نگاه عارفانه به ماجرای کربلا که گاه رنگی از حماسه پیدا میکند در شعر عاشورایی دیده میشود.
این نگاه که با «سنایی» آغاز شده و در «عطار» و «مولانا» و داستان شیعیان حلب نیز وجود دارد: «پس عزا بر خود کنید ای خفتگان، زانکه بد مرگیست این خواب گران» میرسد به شاعری مثل «نظیری نیشابوری»: «گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست، کسی که کشته نشد، از قبیله ما نیست». این رویکرد در گنجینهالاسرار «عُمان سامانی» اوج مییابد.
در دوره معاصر چطور، آیا این روند در شعر عاشورایی همچنان ادامه دارد؟
در دوران معاصر جنبه ضد استبدادی و حماسی شعر عاشورایی پر رنگتر شده و ما با نگاههای تازهتری روبرو میشویم که حرفهای نویی به میان میآورند، «خوشدل تهرانی»، «نعمت میرزازاده» (م. آزرم)، علی معلم، قیصر، حسن حسینی، محمدعلی مجاهدی و… بههمراه بسیاری از شاعران معاصر آن را نمایندگی میکنند.
این رویکرد، رویکردی نو و آمیخته با شرف و سرشار از آگاهی و روشنگری است تا جایی که شاعری مثل زندهیاد استاد «حسین منزوی» رویکرد روضهخوانی صِرف و مداحیهای مبتنی بر گرفتن اشک از مستمع را نفی کرده و تصریح میکند: «حد تو رثا نیست، عزای تو حماسهست، ای کاسته قدر تو از این معرکهگیران…» این رویکرد همزمان با دفاع مقدس، عناصر حماسه، عرفان و مرثیه را میآمیزد و تشخصی دیگر به شعر عاشورایی میبخشد.
تاثیر حماسه عاشورا در گونههای دیگر ادبی و مشخصا ادبیات داستانی ما چطور بوده؟
گونههای دیگری هم از سخن شاعرانه در حوزه ادب عاشورایی به وجود آمده، مثل نوحه و تعزیه که ژانر متفاوتی را به مخاطبان عرضه کردند و در نوع خود، بررسی و تحقیق تمام عیار را میطلبد. در قلمرو ادبیات داستانی، نمایشی و فیلمنامه، اما به نظر من، شاید الان زود باشد تا این انتظار را داشته باشیم که شاهد رمانها و داستانهای بسیار برجسته باشیم، با توجه به اینکه داستان با شاخصهای نوین در فرهنگ ما قدمتی بیشتر از یکصد سال ندارد.
اما با همه این احوال، بزرگانی مثل استاد «بهرام بیضایی»، «محسن مخملباف»، «عباس فرحبخش»، زندهیاد «قیصر امینپور»، «سیدمهدی شجاعی» و نویسندگان بسیاری تلاش کردند که این تجربه را در حوزه ادبیات داستانی و نمایشی ما وارد کنند و آثار ماندگاری را به وجود بیاورند. من به طور مشخص میتوانم از یک داستان کوتاه به نام «شبیه، شبیه، شبیه» یاد کنم که توسط «قیصر امینپور» نوشته شده و کاریست بسیار فاخر، و همچنین فیلمنامه «روز واقعه» که اثری ماندگار و بسیار برجسته است در تاریخ هنر و ادب عاشورایی ما.
و کلام آخر…
امیدوارم که این رود پرخروش و این درخت تنومند و استوار همچنان به گسترش خودش ادامه دهد تا جهان با جلوههای گوناگون مظلومیت، آزادگی، شجاعت و حقطلبی امام حسین و حسینیان همه زمانها و همه مکانها بیشتر آشنا شود.
در میان رویدادهای تاریخی که بر بشر گذشته، کمتر حادثهای توانسته همچون واقعه دورانساز عاشورا در تمامی روزگاران، شعر را همچون نمادی راستین و استوار از بروز و ظهور اندیشه و عواطف انسان همراه و همگام خود کرده باشد. اگر سرودههای بلند و آتشین سیدالشهدا (ع) و رجزهای حماسی یاران فداکار امام حسین در میدان مردآزمای کربلای دهم محرم سال۶۱ هجری را سرچشمه سرودههای عاشورایی بدانیم و پس از این حادثه، اگر مرثیههای جانگداز زنان شکیبای خاندان پیامبر از جمله حضرت زینب (س)، بانو «رباب» که دختر «امرءالقیس» شاعر بزرگ ادبیات عرب هست و بانو «سکینه» دختر امام حسین و رباب که از دو سو پدران و اجدادش شاعر بودند را استمرار آن حرکت بشمار بیاوریم تا امروز که قریب هزار و سیصد و هشتاد سال از این واقعه گذشته، با دریایی گسترده و بیکران از شعرهای شعورمند و شورآفرین به زبانهای گوناگون روبرو هستیم که هیچگاه تن به آرامش و ایستایی ندادند و همچنان خروشان و توفنده در هر عصری با موجهای بلند و سهمگین شکوه و زیبایی میآفرینند و گوهرهای تابناکی در صدف بیان عاطفه و اندیشه میپرورانند.
اگر از منظری شاعرانه نگاه کنیم بهقول آقای قزوه «نخستین کس که در مدح تو شعری گفت، آدم بود شروع عشق و آغاز غزل، شاید همان دَم بود» اینگونه شعر پیشینهای به گستردگی تاریخ دارد و همواره، تر و تازه است. به تعبیر زندهیاد قیصر امینپور: «به جز سبز رخت عزای تو نیست.»
این جاودانگی ادب عاشورایی روی دیگر سکه پایبندی به آزادگی، آگاهی، فداکاری و تن به ذلتندادن و برگزیدن مرگ با افتخار و شکوهمند در برابر ذلت و خفت و خواری است.
و در این میان، شاعران عرب در حوزه ادب عاشورایی چه نقشی دارند؟
در ادبیات عرب، شاعرانی مثل «کُمیتِ اسدی»، «سید حِمْیری»، «دِعبل خزاعی»، «فرزدق»، «مهیار دیلمی» و «ابوفراس حمدانی»، شاعران برجسته و نامداری هستند که در حوزه ادب عاشورایی آثار بسیار ماندگاری را خلق کردهاند. البته این شعرها که گاه مرثیه صرف هست و گاه رگههایی از حماسه، مبارزه و انتقام در آنها بهچشم میخورد به لحاظ فنی و ادبی هم، یک دست نیستند.
برخی از این شعرها سادهاند؛ صُوَرِ خیال پیچیدهای ندارند؛ زبانشان روان و واقعگراست و گاهی اوقات آمیختهاند با شرایط اجتماعی روزگار خودشان. وقتی زیست مردم عرب از سادگی بدوی و بادیهنشینی به مظاهر شهرنشینی و تجدد منتهی میشود، طبیعی است که دگرگونیهایی در صُوَرِ خیال، صنایع ادبی، تکلُّف و پیچیدگی سخن و همچنین آراستن کلام به انواع آرایههای لفظی و معنوی داشته باشند و شعر و مرثیه حسینی را جلوه و جلا ببخشند.
کسانی که در حوزه ادبیات عرب علاوه بر شاعرانی که نام بردیم به سرودههای عاشورایی شهرت دارند باید از «شریف رضی»، «منصور نمری»، «ابوالعلاء معری»، «امام شافعی»، «دیکُالجن»، «ابنهانی اندُلسی»، «صنوبری» و در دوره معاصر از «ادونیس»، «احمد دحبور»، «بولس سلامه»، «نازکالملائکه»، «محمدمهدی الجواهری»، «سیّاب» و… نام ببریم که تفصیل آنرا دکتر جواد شُبّر در «ادبالطّف» آوردهاست.
شاعران فارسیگو از چه دورهای وارد این عرصه شدند؟
اگر نیمه دوم قرن سوم و سراسر قرن چهارم را دوره آغاز جدی شعر فارسی بدانیم، سرودهی حکیم «کسایی مروزی» که معاصر رودکیست نقطهی آغاز شعر عاشورایی فارسی بشمار میآید که به دنبال آن، شاعرانی مثل «ناصرخسرو»، «قوامی رازی»، «احمدچه رازی»، «سیدحسن غزنوی»، «سوزنی سمرقندی»، «فلکی شَروانی»، «ابوالمفاخر رازی»، «جمالالدین عبدالرزاق»، «کمالالدین اسماعیل»، «حمداله مستوفی قزوینی»، «خواجوی کرمانی»، «اوحدی مراغهای»، «سلمان ساوجی»، «شاهداعی شیرازی»، «ابنحسام خوسفی»، «ملاحسن کاشی»، «آذری طوسی» و «بابا فغانی» تا «وحشی بافقی» و «محتشم» یک جریانی شکل میگیرد که روز بهروز به لحاظ کمی و کیفی در حال گسترش است تا دوره قاجار که ما شاهد رواج بینظیر و سویههای متفاوت آن هستیم. در این دوره، نگاه عارفانه به ماجرای کربلا که گاه رنگی از حماسه پیدا میکند در شعر عاشورایی دیده میشود.
این نگاه که با «سنایی» آغاز شده و در «عطار» و «مولانا» و داستان شیعیان حلب نیز وجود دارد: «پس عزا بر خود کنید ای خفتگان، زانکه بد مرگیست این خواب گران» میرسد به شاعری مثل «نظیری نیشابوری»: «گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست، کسی که کشته نشد، از قبیله ما نیست». این رویکرد در گنجینهالاسرار «عُمان سامانی» اوج مییابد.
در دوره معاصر چطور، آیا این روند در شعر عاشورایی همچنان ادامه دارد؟
در دوران معاصر جنبه ضد استبدادی و حماسی شعر عاشورایی پر رنگتر شده و ما با نگاههای تازهتری روبرو میشویم که حرفهای نویی به میان میآورند، «خوشدل تهرانی»، «نعمت میرزازاده» (م. آزرم)، علی معلم، قیصر، حسن حسینی، محمدعلی مجاهدی و… بههمراه بسیاری از شاعران معاصر آن را نمایندگی میکنند.
این رویکرد، رویکردی نو و آمیخته با شرف و سرشار از آگاهی و روشنگری است تا جایی که شاعری مثل زندهیاد استاد «حسین منزوی» رویکرد روضهخوانی صِرف و مداحیهای مبتنی بر گرفتن اشک از مستمع را نفی کرده و تصریح میکند: «حد تو رثا نیست، عزای تو حماسهست، ای کاسته قدر تو از این معرکهگیران…» این رویکرد همزمان با دفاع مقدس، عناصر حماسه، عرفان و مرثیه را میآمیزد و تشخصی دیگر به شعر عاشورایی میبخشد.
تاثیر حماسه عاشورا در گونههای دیگر ادبی و مشخصا ادبیات داستانی ما چطور بوده؟
گونههای دیگری هم از سخن شاعرانه در حوزه ادب عاشورایی به وجود آمده، مثل نوحه و تعزیه که ژانر متفاوتی را به مخاطبان عرضه کردند و در نوع خود، بررسی و تحقیق تمام عیار را میطلبد. در قلمرو ادبیات داستانی، نمایشی و فیلمنامه، اما به نظر من، شاید الان زود باشد تا این انتظار را داشته باشیم که شاهد رمانها و داستانهای بسیار برجسته باشیم، با توجه به اینکه داستان با شاخصهای نوین در فرهنگ ما قدمتی بیشتر از یکصد سال ندارد.
اما با همه این احوال، بزرگانی مثل استاد «بهرام بیضایی»، «محسن مخملباف»، «عباس فرحبخش»، زندهیاد «قیصر امینپور»، «سیدمهدی شجاعی» و نویسندگان بسیاری تلاش کردند که این تجربه را در حوزه ادبیات داستانی و نمایشی ما وارد کنند و آثار ماندگاری را به وجود بیاورند. من به طور مشخص میتوانم از یک داستان کوتاه به نام «شبیه، شبیه، شبیه» یاد کنم که توسط «قیصر امینپور» نوشته شده و کاریست بسیار فاخر، و همچنین فیلمنامه «روز واقعه» که اثری ماندگار و بسیار برجسته است در تاریخ هنر و ادب عاشورایی ما.
و کلام آخر…
امیدوارم که این رود پرخروش و این درخت تنومند و استوار همچنان به گسترش خودش ادامه دهد تا جهان با جلوههای گوناگون مظلومیت، آزادگی، شجاعت و حقطلبی امام حسین و حسینیان همه زمانها و همه مکانها بیشتر آشنا شود.
امید مهدوی