تئاتر از چه زمانی دغدغه شما شد؟
اینکه از کی و کجا آغاز شد که معلوم است، ولی اینکه چگونه و از کدام درنگ این گونه در من ریشه کرد، نه! چه شد که هنر و دنیای اسرارآمیزش چنین مرا به دامنش کشید، نمیدانم. نخستین بار پاییز سال۱۳۷۰ بود که بر صحنه رفتم؛ اما شوق اثرگذاری و وابستگی به جهان تاریک و روشن هنر و فلسفهی آن چگونه در من جان گرفت و شد روزگار من، ساعت و تاریخ دقیقی ندارد.
انگیزه نوشتن زمینه این ورود شد یا علاقه به بازیگری؟
نخستین دست نوشتهها و دلنوشتههایم مربوط به سال۷۳ است و اولین نمایشنامه را هم همان روزها مشق کردم. نخست موسیقی و نواهای خوش آهنگش مرا به خود کشاند و پس از آن دنیای رنگارنگ بازیگری در وجودم رخنه کرد و بعد از آن آرام آرام فلسفهی هنر و دغدغه ی اثرگذاری، قلم را بدستم داد.
علاوه بر ایفای نقش، چند کار نمایشی نیز تاکنون به کارگردانی شما به صحنه رفته است.
نام اولین نمایشی که در سال۷۷ کارگردانی کردم «عروسک کوکی» بود و در پی آن «فرمان خاتون» را روی صحنه بردم. دو نمایشنامه را هم در دوران دانشجویی بر صحنه ساختم. نویسندگی و بازیگری سالهای بیشتری را از آن خود کرد. کربلای بیشمر، این عکس که میماند، شب بازی ملک دارا، قاقمان، خاک شیرین، خانهی نم زده و چند اثر دیگر.
«خاک شیرین» به همراه دو نمایشنامه دیگر از شما علاوه بر اجرای صحنهای منتشر هم شده است. نمایشنامه دیگری هم دارید که انتشار یافته باشد یا به زودی منتشر شود؟
«روشنک» نمایشی بود که پس از نوشتنش تصمیم گرفتم کار کنم و با آن بخشی از دغدغههایم را با تماشاگران در میان بگذارم. این عکس که میماند، خاک شیرین، کمین ژاله و آن سوی رویا از جمله نمایشنامههایی است که تاکنون چاپ و منتشر شدهاند.
الان نمایش خاصی را در دست تمرین دارید؟
در حال حاضر مشغول تمرین نمایش «کمین ژاله» هستیم که اگر به پایان برسد اسفندماه امسال به روی صحنه خواهد رفت.
و حرف آخرتان…
در مورد حرف آخر، در تئاتر حرف آخر و حرف اول و حرف وسط معمولا یک چیز است و آن هم اینکه، هنر و اندیشه متاسفانه جایگاهی در ضوابط و روابط ما ندارد و بزرگترین دلیل آن هم اینکه، حرکتی که دارد اتفاق میافتد حرکت حساب و کتاب شدهای نیست. بر همین اساس است که اندیشه هنر در همه بخشهای خودش، جایگاهی که باید داشته باشد را ندارد و دقیقا وقتی که به قسمت اندیشه و فلسفه هنر میرسیم، یا اصلا به آن فکر نمیکنیم و برای آن وقت نمیگذاریم و یا اینکه به آن کاملا سیاسی و ابزاری نگاه کنیم. این باعث میشود که آن اتفاقی که میتواند فلسفه، هنر و فرهنگ در جامعه ایجاد کند و تاثیرگذاری لازم را داشته باشد، رخ نمیدهد و یا نمایشی شود و نمادین و شعاری! و یا آنقدر دستکاری میشود که آخرش هم به نقطهی مورد نظر خودش دست پیدا نمیکند.
ما در شرایط کنونی، دچار چنین وضعیتی هستیم و این حتی در پروژههای فنی ما هم اتفاق میافتد. یعنی آن زمانی که باید برای تهیه نقشهها، انجام مطالعات و کار کارشناسی پروژهها گذاشته شود، متاسفانه هیچگاه اتفاق نمیافتد. همیشه میخواهیم سریع از این قسمت عبور کنیم؛ چرا که قصد داریم به مرحله کلنگ زدن و اجرا کردن آن برسیم، ولی چون قبل از آن مطالعات کافی نداشتهایم و برآوردهای لازم انجام نشده، و یا اصلا روی مساله الزام اجرای پروژه کار نشده است، وقتی جلوتر که میرویم، یا در میانه اجرای پروژه ممکن به مشکل برخورد میکنیم و یا اصلا پروژه تمام میشود، اما دیگر کارایی لازم را برای ما ندارد!
متاسفانه این موضوع در هنر هم اتفاق میافتد؛ یعنی هنری که باید ویترین اندیشه و فرهنگ و تمدن باشد هیچکدام از این پیش زمینهها را ندارد و ما صرفا هنر را برای هنر تولید میکنیم. هنر برای اینکه فقط عرضه شود و نه اینکه اثر بگذرد و جریانی را ایجاد درست کند و درمان گری داشته باشد؛ یا جامعه را به حرکت بکشاند. یا هر اتفاق دیگری که هنر باید آن را انجام دهد، رخ نمیدهد و یا اینکه صرفا رویدادی است برای انجام شدن، مانند بسیاری دیگر از اتفاقات که میافتد.
تا زمانی که این نگاه اصلاح نشود و ما به این نقطه نرسیم و تا هنگامی که نه در حرف-که در حرف همه این مسایل را مطرح میکنند-، در عمل به این نقطه نرسیم که مهمترین، اثرگذارترین و حساسترین قسمت هر چیزی، اندیشه و مطالعه و فلسفهی آن است قطعا نمیتوانیم رو به جلو حرکت کنیم و اتفاقی که باید ایجاد کنیم را سبب شویم. آن وقت است که میشویم یک ماکت تو خالی و بدون هویت که دیگران برای ما هویت میسازند. تئاتر ما میشود تئاتر غربی، پروژههای ما میشوند، پروژههای غربی، معماری ما میشود معماری شرقی یا غربی و اتفاقات دیگری که کشور ما را فرا گرفته و شرایط استان ما هم به تبع اگر بدتر از جای دیگر نباشد، بهتر نیست.
به همین خاطر، فکر میکنم چیزی که در حال حاضر به آن نیاز داریم، اندیشه و فلسفه است که به آن بهایی داده نمیشود و شاید بتوان گفت قرار هم نیست که به آن بهایی داده شود.
حامد مکملی، نویسنده و کارگردان تئاتر:
دغدغههایم را به صحنه نمایش میکشم
حامد مکملی، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر از جمله هنرمندان عرصه نمایش در قزوین است که آثارش چه آنگاه که نمایشنامهای نوشته، یا در اثری بازی کرده است و نیز کاری را به عنوان «کارگردان» به صحنه نمایش کشانده، قابل تامل و در خور توجه و تعمق است.
هنرمندی که اندیشه و فلسفه را پیش نیاز هنر میداند و از منتقدان «هنر برای هنر» بوده و برای هنر و هنرمند رسالتی قائل است. این هنرمند که دستی هم در شعر دارد در گفت و گو با «فروردین امروز» دغدغههایش را بازگو کرده است.
امید مهدوی
لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=6461
- ارسال توسط : admin
- 418 بازدید
- بدون دیدگاه