با این سوال شروع کنیم؛ چه شد دل به سینما و فیلمسازی بستید؟
متولد سال شصت در قزوین هستم. صفهای طویل جلوی «سینما ملت» هنوز خاطرم هست و من هم با برادرم بارها و بارها در این صفها انتظار کشیدیم. مثل بیشتر هم نسلهای خودم، من هم عاشق «جمشید آریا» بودم و شرح دلاوریها و جنگهای ایشون مدام تو مدرسه و کوچه ورد زبانم بود. واقعا تا اواسط دهه هفتاد تصویر و تصور من از سینما فیلم و سینما، فیلمهایی بود که آقای جمشید هاشمپور بازی میکرد. یادمه سال۷۷ فیلم «بانو»ی آقای مهرجویی بعد از شش یا هفت سال توقیف رنگ پرده را دید. من هم به همراه یکی از هم دبیرستانیها که ظهر یک روز گرم بهاری از کلاس و درس جیم شده بودیم با نهایت بیرغبتی و فقط برای فرار از گرما رفتیم سینما.
یادم هست خیلیها وسط فیلم رفتند بیرون، اما من انگار چیز عجیبی کشف کرده بودم. تازه فهمیدم سینما جور دیگری هم میتونه باشه. طبیعتا تو اون سن نمیتونستم تحلیل دقیقی از فیلم داشته باشم، اما «بانوی» مهرجویی افسونم کرده بود و میخواستم بیشتر در مورد اون فیلم و سینما بدونم و باز تصادفا همون بیرون «سینما ملت» پوستر ثبت نام در دوره یکساله آموزش فیلمسازی «انجمن سینمای جوان» رو دیدم.
و اینگونه پای شما به انجمن سینمای جوان و فیلمسازی باز شد؟
بله، همان سال در دوره فیلمسازی انجمن سینمای جوان سال ثبت نام کردم و افتخار شاگردی حسن آقای لطفی عزیز رو داشتم. در همون دوره اولین فیلم داستانی و هنرجویی خودم رو با عنوان «حضور پدر» ساختم. بعد سه چهار سالی به خاطر دانشگاه و خدمت از کار فیلم فاصله گرفتم. از اوایل دهه هشتاد تا امروز مستمرا کار تولید و برنامهریزی کردهام و مدیر تولید یا برنامهریز بیش از هفتاد فیلم کوتاه، مستند، فیلم تلویزیونی و برنامههای ترکیبی بودهام.
بیشترین فعالیت شما در عرصه فیلمسازی مستند بوده، در این حوزه چه فیلمهایی رو ساختید؟
در این سالها، مستند «همچون در یک آیینه» رو در مورد قدیمیترین راننده تاکسی قزوین ساختم. مستند «عید خون» که به بررسی جایگاه قزوین در انقلاب مشروطه میپردازد. در ادامه مستند «یک روز به عید» رو ساختم که به تاریخچه و دلایل ورشکستگی کارخانه تبد در شهر صنعتی البرز به عنوان یکی از بزرگترین و قدیمیترین واحدهای ریسندگی کشور پرداختم.
از دیگر کارهایم، مستند «فراموش شدگان» بود که تاریخ شهر صنعتی اشتهارد در استان البرز رو مورد بررسی قرار میدهد. مستند «داستان یک شهر» کار بعدیام بود که به بررسی «محوطه تاریخی ازبکی» در شهرستان نظرآباد استان البرز میپرداخت. و از دیگر کارهایم، مستند «خاطرات یک بالکن» که نگاهی داره به اتفاقات سیاسی و اجتماعی سبزه میدان به عنوان میدان مرکزی شهر قزوین. مستند «نازی آبادیها» که در آن شکل گیری این محله از دوره قاجار تا امروز را مورد بررسی قرار دادم و همچنین در فواصل تولید این فیلمها، چند مستند صنعتی هم ساختم و برای بیش از پانزده فیلم مستند همکارانم، یا تحقیق انجام دادم یا گفتار متن نوشتم.
آثار شما در جشنوارهای هم شرکت داده شده…؟
با مجموعه این فیلمها در بیش از پنجاه جشنواره داخلی و خارجی حضور داشتم و جایزه بهترین تهیه کننده آثار تاریخی رو از جشنواره تولیدات تلویزیون گرفتم.
الان چه کارهایی رو در دست تولید دارید؟
والا این روزها و با این شرایط اقتصادی ساخت مستند واقعا کار سختی شده. الان در حال انجام تحقیق برای تولید دو فیلم مستند هستم. یکی به بررسی شعارهای انقلاب۵۷ اختصاص داره. انقلاب در ایران بیش از پنج هزار شعار تولید کرده و این در حالیه که مجموعه انقلابها در کشورهای مختلف در طول قرن بیستم مجموعا دویست شعار هم نداشتهاند. به نظرم البته یکی از مهمترین دلایل این کثرت ظرفیت عظیم زبان فارسی است که در دل این شعارها نمود پیدا کرده. شعارهایی به شدت کاربردی و در عین حال طنازانه و خلاقانه.
پروژه بعدیام در مورد انبار کانتینری بزرگی در باقرشهر تهران است که هر کانتینر متاسفانه پذیرای اسباب منزل خانوادههایی است که دیگر توان پرداخت اجاره خانه را ندارند و با مبلغ اندکی یکی از این کانتینرها را اجاره میکنند و خود در خانه پدر یا در پارکها زندگی میکنند. سوژه بسیار تلخی است و ساخت سختی دارد که امیدوارم از عهده آن برآیم.
البته همزمان گفتار متن یک مستندی سه قسمتی رو در مورد باغستان سنتی قزوین مینویسم؛ مستندی که دوست عزیزم حامد کلجهای میسازد و امیدوارم بعد از نمایش آن مردم و مدیران نگاه مهربانتری به این میراث هزار ساله داشته باشند.
و حرف آخر مجتبی محمودی…
از شما ممنونم که این فرصت را فراهم کردین که از خودم بگویم و کارهایی که داشتهام.
گپ و گفتی با مجتبی محمودی، مستندساز قزوینی:
«بانو»ی مهرجویی انگیزه ورود من به سینما شد
مجتبی محمودی، فیلمساز مستعد، شیدا و خلاقی است که «بانوی» مهرجویی او را به وادی سینما کشانده است. حوزه ساختههایش اما، بیش از آنکه به آثار داستانی محدود شده باشد، به سینمای مستند اختصاص دارد.
آثار مستند مجتبی، گویای نگاه عمیق او و باورهای فکورانه اوست؛ باورهایی که تاریخ، فرهنگ و آلام اجتماعی را از دریچه دوربین جستجوگرش، مورد توجه و بررسی قرار میدهد. با این فیلمساز جوان قزوینی که باید در انتظار ساختههای شاخص دیگری از او باشیم در شامگاه یک روز سرد پاییز به گفت و گو نشستیم. آنچه میخوانید ماحصل این گپ و گفت است.
امید مهدوی
لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=6317
- ارسال توسط : admin
- 443 بازدید
- بدون دیدگاه