وقتی دانست خبرنگارم و آمدهام تا دردی دیگر از مردمان شهر را جار بزنم تا شاید فریادرسی، بشنود و تا دیر نشده کاری بکند؛ سفره دلش باز شد و با باران اشکی که از چشمهایش میبارید از دردهایش گفت؛ از رابطه پنهانی زنان دیگر در زندگی مردش، و از خشونت افسارگسیخته شوهری که روزگاری در همین حوالی، با عشق به وصلت او درآمده بود. او برایم از کمربندی گفت که هر روز بر جان شیرینش نواخته میشود و از سیلیها و مشتهایی که سهمیه روز و شبش شده است. او از مردی میگفت که اجازه خروج از خانه را به زن جوان نمیدهد اما خود، تا نیمه شب سرگرم رابطههای خاص است و کمترین اعتراض او را با کشیده و کمربند و مشت و لگد پاسخ میدهد!
خشونت علیه زنان، پدیده تازهای نیست و به باور صاحب نظران حوزه جامعه شناسی قدمتی به بلندای تاریخ دارد. از آن روز که هستی شکل گرفت و انسان خلق شد، زنان همواره مورد تعرض و خشونت مردان قرار گرفتهاند؛ چه آنگاه که در جامعه جاهلی و قرون وسطایی نفس کشید و چه هنگامی که ساختار قدرت اجتماعی دستخوش تغییر مدرنیته شد و جامعه سنتی رنگی به ظاهر تازه گرفت و نو نوار شد.
خشونت علیه زنان در سایه باورها
یک روانشناس بالینی، خشونت را رفتاری عمدی میداند که هدف آن صدمه زدن به خود یا دیگران است. ایلا رضایی در گفتوگو با «فروردین امروز» که به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان صورت گرفت، با بیان این نکته که خشونت علیه زنان در تمامی کشورهای جهان وجود دارد و مرزهای فرهنگ و اخلاق را در نوردیده است؛ میگوید: گرچه در بسیاری از کشورهای جهان خشونت علیه زنان منع شده و افراد از ارتکاب به آن منع شدهاند ولی واقعیت آن است که خشونت علیه زنان در پس شعائر، آداب فرهنگی، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات پناه گرفته و پنهان شده و همچنان با شدّت و حدّت در جوامع مختلف وجود دارد.
او میافزاید: برخی خشونت علیه زنان از سوی مردان را به نوعی طبیعت مردانه میدانند که ذاتاً مردان با احساس برتریجویی میتوانند خشونت بیشتری علیه زنان اعمال کنند و همین باور مانعی است از پذیرش آموزشهای لازم در مردان و زمینهای برای افزایش خشونت علیه زنان.
این کارشناس با بیان اینکه، عامل اصلی خشونت علیه زنان را میتوان در تبعیضی یافت که مانع از برابری زن با مرد در زندگی زناشویی میشود، اضافه میکند: در کشور ما متاسفانه باورهای «مردسالار» به نوعی این خشونت را طبیعت مرد میداند و سعی میکند آن را توجیه کند و به زنان میقبولاند که زن همچنان که با لباس سفید به خانه بخت میرود، باید با کفن سفید از آن خانه بیرون بیاید و هر چه بر سرش آمد نیز باید بماند و بسوزد و بسازد!
رضایی یادآور میشود: خشونت علیه زنان جا و مکان خاصی ندارد؛ در خانه، خیابان یا محل کار که امروز شاهد انواع آن در تعرض کلامی، روانی، جسمی و جنسی آن در جامعه هستیم و متاسفانه این پدیده نگران کننده در همه جوامع و ادوار وجود داشته و دارد و اقدامات نهادهای زنان در سالهای اخیر، باعث آگاهی بیشتر نسبت به ابعاد این خشونتها شده است.
وی ادامه میدهد: زنان همواره از اقشار آسیب پذیر جامعه بودهاند و به دلیل ویژگیهای خاص زیستی، روانی و اجتماعی از جمله ضعف جسمی، ناتوانی و سایر عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بیشتر از دیگران در معرض خشونت قرار میگیرند.
قوانینی که زنان از آنها اطلاعی ندارند
این روانشناس بالینی تصریح میکند: تردیدی وجود ندارد که این اصل پزشکی که «پیشگیری بهتر از درمان است» در ممانعت از وقوع آسیبها و معضلات اجتماعی نیز موثر است؛ همچنان جایی که نهادها و سازمانهای مختلف به مسئولیت خود در قبال زنان عمل کردهاند و شاهد اصلاح روشنایی خیابانها و یا اجرای طرحهایی چون خدمات تاکسی ویژه زنان یا خدمات اتوبوس دیروقت شبانه برای زنان در اطراف ترمینالها بودهایم، آمار خشونت علیه زنان در محیطهای عمومی به طور محسوسی کاهش یافته است.
رضایی از جمله دیگر راهکارها برای ممانعت از بروز این خشونت را «اصلاح شیوه زندگی زنان» دانسته و عنوان میکند: تلاش برای اصلاح سبک زندگی زنان، ارتقای موقعیت و منزلت اجتماعی و همچنین حمایت از آنان، از جمله تدابیر دیگری است که در جلوگیری از اعمال خشونت نسبت به زنان موثر است.
وی همچنین با انتقاد از نهادهای مسئول، خاطرنشان میکند: در کشور ما برای مقابله با «خشونت علیه زنان» قوانینی وضع شده اما جامعه زنان نسبت به آنها اطلاع لازم را ندارد و این قوانین نیز به خشونت مدرن علیه زنان با مصادیق جدید نیز نپرداختهاند و طبیعی است که استمرار خشونت علیه زنان موجب آسیب خانه، خانواده و در نهایت جامعه میشود که باید از بروز آن جلوگیری کرد.
«منع خشونت علیه زنان» تنها به خشونتهای روحی، جسمی و جنسی باز نمیگردد؛ تحقیر زنان نمونه بارزی از خشونتی است که در اشکال مختلف همچنان در جامعه وجود دارد و سبب کاهش اعتماد به نفس آنان گردیده و کانون خانوادهها را دستخوش آسیب جدی قرار داده است. خشونتی که با وضع قوانین مختلف نمیتوان مانع آن شد و نیازمند تغییرات فرهنگی در جامعهای است که همچنان خلق و خوی «مردسالار» خود را حفظ کرده است.