***
برای شروع خوب است بگویی چه شد که با «گل اندام صفری» آشنا شدی؟
این آشنایی مبارکترین اتفاق زندگی من بود. از کودکی و نوجوانی علاقه زیادی به تئاتر و نمایش داشتم، ولی پدرم با وجود آنکه آدم سنتی نبود شدیدا مخالف ورود من به این عرصه بود و حتی زمانی که من یواشکی به یکی از کارگاههای آموزش تئاتر میرفتم مچم رو گرفت و کلا آن کارگاهها کنسل شد. خواهرم همکار گل اندام در نشریه «نامه قزوین» بود و خب از علاقه شدید من به هنر خبر داشت از او خواست که مرا هم همراه خودش به کارگاههای داستان نویسی «علی قانع» ببرد؛ سال۸۵ به اتفاق «گل اندام» کارگاه داستاننویسی «علی قانع» رو شروع کردم بعد در کارگاه فیلمنامهنویسی آقای «لطفی» حضور یافتم و در واقع حضور در این دو کارگاه به دنبال آشنایی با «گل اندام» شکل گرفت.
– و ورود به حوزه سینما هم همینطور اتفاق افتاد؟
درسته، مدتی بعد از آن کارگاهها، گل اندام در حال تهیه مستندی به نام «زورآباد» بود که به موضوع حاشیهنشینی میپرداخت. گرچه او از علاقه من به هنر و ادبیات با خبر بود، اما وقتی اشتیاق منو به فیلمسازی دید از من خواست که با او در تهیه فیلم تازهاش همکاری کنم و این شد رویایی که از کودکی برای ورود به عرصه سینما و فیلمسازی داشتم، عملی شد.
اولین تجربهات در این همکاری رو با چه مسئولیتی شروع کردی؟
در این فیلم به عنوان مدیر تولید همکاری کردم. در حالی که پیش از آن، نه تجربه کار در این زمینه رو داشتم و نه اطلاعی از نوع مسئولیتهای مدیر تولید، اما «گل اندام» صبورانه وظایف من رو یادآور میشد و در واقع در اولین تجربه و همکاری، توانستم رضایت کارگردان و عوامل برنامه رو کسب کنم.
این همکاری همچنان ادامه دارد؟
بعد از زورآباد، در همه فیلمهای مستندی که «گل اندام» تهیه کرده، به عنوان «مدیر تولید» همکاری کردهام. در ۱۵اثر شامل ۷فیلم و ۸ کار ۱۰۰دقیقهای این مسئولیت را داشتهام، ضمن آنکه در دو فیلم هم دستیار کارگردان بودم.
این حس که تو میتونی فیلمساز بشی، از کجا آمد؟
من از شش سالگی علاقه عجیبی به بازیگری و همچنین دیدن فیلم در خودم حس میکردم. به طوری که از همان دوران کودکی، هر فیلمی رو که میدیدم، شب در اتاقم همه نقشهای آن فیلم را بازی میکردم. این باعث شده بود گاهی فامیل جمع میشدند تا من فیلمی رو که دیدم بودم برای آنها بازی کنم. اما با وجود تحسین مادرم و بستگان، پدرم مخالف بود. بعدها تلاش کردم به کارگاه تئاتر آقای شهرتی بروم که آن هم نشد. هر چند در آن مقطع سنی بیشتر به بازیگری علاقهمند بودم، اما زمانی که فضایی ایجاد شد و وارد این عرصه شدم، علاقه به فیلمسازی در من سازمان یافتهتر شد. هر چند اگر فیلمی موفق شد، عموما کارگردان و بازیگر و تهیه کننده را میشناسند، شاید خیلی مدیر تولید آن را نشناسند، اما فکر میکنم مدیر تولید، ستون فیلم است و اگر نتواند کارها را به خوبی هندل کند، کار به سرانجام خوبی نخواهد نرسید. برای همین است برخلاف خیلی که مایلند اگر در فیلمی مدیر تولید هستند در کار بعدی خود، مسئولیت دیگری داشته باشند، من به این کار علاقهمندم.
یعنی قصد ادامه «مدیر تولید»ی به صورت تخصصی را داری؟
همینطوره، همین که میبینم در این کار، هر کدام از عوامل فیلم چیزهایی را نیاز دارد که من باید آنها را تهیه کنم و در اختیارشان بگذارم تا کاری اتفاق بیفتد، حس بسیار خوبی به من دست میدهد.
اولین فیلمی که ساختی چطور اتفاق افتاد؟
اولین تجربهام پس از آن اتفاق افتاد که مادرم ماجرایی رو در باره تلاش کسی برای دزدیدن دختری تعریف کرد؛ من بعد از بیان آن ماجرا، شاهد انفعال بسیاری از شنیدن آن و اینکه در چنین مواقعی چه باید کرد، بودم. این زمینهای شد تا به عنوان کسی که دغدغه زنان را دارم، احساس کردم باید در باره این موضوع فیلمی بسازم و همین هم شد که با کمک «گل اندام» فیلمنامه آن را نوشتم و کارگردانی کردم و اولین کارم که یک فیلم ۱۰۰ثانیهای است، ساخته شد. برای من این کار تجربه خیلی قشنگی بود؛ شاید ساعت شش صبح بود که کار تمام شد؛ گریهام گرفته بود؛ حس زیبای مادری رو داشتم که فرزندی رو به دنیا آورده بود.
در باره برنامههای آیندهات و مستندی که قرار است بسازی بگو.
در این دورههایی که مدیر تولید بودم، متوجه این احساس شدم که گرایش من بیشتر به سمت مستند است و اگر بخواهم کارگردانی کنم در مستند موفق تر از داستانی هستم و خب یکسری دغدغه دارم، از جمله باورهای خرافی که در گذشته در میان مردم ما رواج داشته و بر همین اساس در حال پژوهش و تحقیق برای ساخت فیلم مستندی به نام «آل» هستم که البته ممکن است در آینده اسم فیلم هم تغییر کند.
علت اینکه دارم روی این موضوع کار میکنم این است که احساس میکنم دچار بازگشت به خرافه شدهایم یعنی برههای چنین باورهایی در زندگی همه ما وجود داشته، اما در گذر زمان کمرنگ شده بود و علم نقش پررنگی داشت، اما الان دوباره این خرافهها از جمله همین موضوع «آل» در حال بازگشت به فرهنگ عامه مردم ماست. دغدغه دیگر من درباره موضوع «زنان و اعتیاد» است که در مجموعه فیلم مستندی که قرار است درباره زنان ساخته شود، من این موضوع را انتخاب کردم که بناست آن را هم بسازم.
و حرف آخر شادی کولجه…
خیلی ممنونم از اینکه فرصتی برای بیان حرفهایم در اختیار من قرار دادید.