متن استعفایش بدون حضور رسانهها در صحن شورا خوانده شد؛ اما آنگونه که گفته میشود دلیلی در آن ذکر نشدهاست و فقط حلالیت طلبید و بس. با این همه وقتی «تسنیم» ازعلت آن پرسید، گفت که «قطعا استعفای بنده در یک برنامه بلند مدت و با دلایل قانعکنندهبود که بعد از موافقت شورای شهر به صورت کامل به رسانهها اعلام خواهد شد.»
شصت و دومین کلیددار که در چهارمین روز از دومین ماه پاییز سال ۹۶ پس از۲ ماه سرپرستی با رای قاطع اعضای شورا به عنوان شهردار قزوین انتخاب شدهبود، تنها یک سال و هشت ماه در این سمت ماند؛ هرچند دلیل این استعفا مشخص نیست و تنها او به این واژگان «برنامه بلندمدت و دلایل قانع کننده» بسنده کرد، اما با همه اینها با وجود سبقه سیاسی با گرایش اصلاحطلبی، صفری توانسته بود همه جناحها و سلایق سیاسی را راضی نگه دارد.
شاید به دلیل آنکه مشی نزدیک به شهردار پیشین را ادامه داد، کمتر به تغییر مدیران ارشد و میانی تن داد، بخشی از برنامههای فرهنگی و اجتماعی مشابه مدیریت گذشته را تکرار کرد و باوجود بدهی حدود ۳۶۰ میلیارد تومانی که ماهانه برای این وامها، حدود ۷ میلیارد تومان سود پرداخت میشد، توانسته بود به تعبیر خودش شهر را بدون استقراض اداره کند.
البته همین اواخر خبر از تسویه بخشی از بدهی سنگین شهرداری به بانک شهر داده و از پرداخت و تهاتر ۱۷۰ میلیارد تومان از بدهیهای گذشته شهرداری نزد بانک شهر در آیندهای نزدیک خبر دادهبود؛ خبری که به دلیل شائبه ماندن و رفتنش در رسانهها گم شد!
صفری منتقدانی داشت که معتقدند به مانند سلفش، دست به اجرای پروژههای بزرگ نزد؛ درحالی که او تاکید میکرد که «قرار نیست پلسازی و برجسازی کنم. نگاه مجموعه مدیریت شهری و شورای شهر، محلهمحوری و افزایش کیفیت زندگی شهروندان است. افزایش سرانه فضای سبز، توزیع عادلانه خدمات در نقاط مختلف شهر، ارتقای سرانه فرهنگی با احداث خانههای فرهنگ و کاهش آسیبهای اجتماعی و همچنین افزایش حمل و نقل پاک و عمومی جزو برنامههای ماست.» شاید دانش آموختگی در محیط زیست او را به این نگاه رساندهبود؛ اما هرچه هست، هستند کسانی که میستایندش برای برگزار نکردن همایشهایی با هزینههای گزاف وبرخورد نکردن پادگانی با منتقدان و رسیدگی به وضعیت معیشتی نیروهای تحت امرش؛ خصیصهای که گویی در سلفان نبوده و اگر هم بوده تنها برای دایره خودی.
او در طول یکسال و هشت ماهی که در مسند عالیترین مقام شهری تکیه زدهبود، حاشیههایی همراهش بودند که حتی نام او را در رسانههای فارسی زبان آن سوی مرزها ثبت کرد وشاید همین مدت کوتاهی که شهردار بود هم حاشیه ساز شود، دست کم تا زمانی که این راز سر به مهر را گشوده شود.
شصت و دومین کلیددار که در چهارمین روز از دومین ماه پاییز سال ۹۶ پس از۲ ماه سرپرستی با رای قاطع اعضای شورا به عنوان شهردار قزوین انتخاب شدهبود، تنها یک سال و هشت ماه در این سمت ماند؛ هرچند دلیل این استعفا مشخص نیست و تنها او به این واژگان «برنامه بلندمدت و دلایل قانع کننده» بسنده کرد، اما با همه اینها با وجود سبقه سیاسی با گرایش اصلاحطلبی، صفری توانسته بود همه جناحها و سلایق سیاسی را راضی نگه دارد.
شاید به دلیل آنکه مشی نزدیک به شهردار پیشین را ادامه داد، کمتر به تغییر مدیران ارشد و میانی تن داد، بخشی از برنامههای فرهنگی و اجتماعی مشابه مدیریت گذشته را تکرار کرد و باوجود بدهی حدود ۳۶۰ میلیارد تومانی که ماهانه برای این وامها، حدود ۷ میلیارد تومان سود پرداخت میشد، توانسته بود به تعبیر خودش شهر را بدون استقراض اداره کند.
البته همین اواخر خبر از تسویه بخشی از بدهی سنگین شهرداری به بانک شهر داده و از پرداخت و تهاتر ۱۷۰ میلیارد تومان از بدهیهای گذشته شهرداری نزد بانک شهر در آیندهای نزدیک خبر دادهبود؛ خبری که به دلیل شائبه ماندن و رفتنش در رسانهها گم شد!
صفری منتقدانی داشت که معتقدند به مانند سلفش، دست به اجرای پروژههای بزرگ نزد؛ درحالی که او تاکید میکرد که «قرار نیست پلسازی و برجسازی کنم. نگاه مجموعه مدیریت شهری و شورای شهر، محلهمحوری و افزایش کیفیت زندگی شهروندان است. افزایش سرانه فضای سبز، توزیع عادلانه خدمات در نقاط مختلف شهر، ارتقای سرانه فرهنگی با احداث خانههای فرهنگ و کاهش آسیبهای اجتماعی و همچنین افزایش حمل و نقل پاک و عمومی جزو برنامههای ماست.» شاید دانش آموختگی در محیط زیست او را به این نگاه رساندهبود؛ اما هرچه هست، هستند کسانی که میستایندش برای برگزار نکردن همایشهایی با هزینههای گزاف وبرخورد نکردن پادگانی با منتقدان و رسیدگی به وضعیت معیشتی نیروهای تحت امرش؛ خصیصهای که گویی در سلفان نبوده و اگر هم بوده تنها برای دایره خودی.
او در طول یکسال و هشت ماهی که در مسند عالیترین مقام شهری تکیه زدهبود، حاشیههایی همراهش بودند که حتی نام او را در رسانههای فارسی زبان آن سوی مرزها ثبت کرد وشاید همین مدت کوتاهی که شهردار بود هم حاشیه ساز شود، دست کم تا زمانی که این راز سر به مهر را گشوده شود.