«وقتی ۱۱ شهریور سال ۴۱ در بویینزهرا زلزله آمد و هزاران تن را از میان برد و بخشی از منطقه با خاک یکسان شد، تختی، به تنهایی چندین برابر شیر و خورشید رژیم شاه به مردم بویینزهرا و آوج کمکرسانی کرد. خیلیهای دیگر هم مدال طلا برده و قهرمان بودند، اما این تختی بود که وقتی در کوچهها و خیابانهای تهران برای زلزلهزدگان بویینزهرا گلریزان کرد، زلزله دیگری به راه انداخت. در میان صدها هزار ساکنان پایتخت که هرچه در وسعشان بود برای هممیهنان زلزلهزدهشان به تختی میدادند، زن رختشویی بود که النگوی طلایش را درآورد و به تختی داد.»
پهلوانها نمیمیرند!
خیلیها، مدال طلا بر سینه آویختهاند و بر سکوی نخست قهرمانی ایستادهاند، اما هیچکدام غلامرضا تختی نشدند. در این مرد، چیزی به نام «معرفت» و «مردی» و «بیاعتنایی به زرق و برق دنیا» بود که خیلیهای دیگر یا نداشتند و یا هرگز به قدر او نداشتهاند و همین هم بود که او «جهان پهلوان» شد و بقیه در همان سکوی قهرمانی ماندند.
لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=1950
- ارسال توسط : admin
- 168 بازدید
- بدون دیدگاه