صبح، این خبر دهان به دهان در قزوین پیچید؛ ماژور [یاور] حبیب اله خان، رییس نظیمه ترور شد.
عین السلطنه در یادداشت هفتم اردیبهشت ۱۳۳۶ ه. ق وضعیت آن روزهای قزوین و این حادثه را اینگونه روایت کرده است: «در قزوین آدم کشی شروع شده، موثق دیوان و یمین خاقان را خواستهاند بکشند. به موثق تیر نخورده، لکن یمین خاقان مجروح شده اما مخاطره ندارد. دو نفر عکاس را هم سر بریده اند، میگویند برای روس ها قوادی میکردند. رییس نظمیه که حافظ امنیت شهر است مضروب واقع شده از سه تیر که به روی او خالی کرده اند یکی اصابت نموده، هنوز نمرده در تحت معالجه است». معالجاتی که البته اثری نبخشید و پس از دو روز، یاور حبیب اله خان جان باخت.
شادروان سرهنگ گلریز، در باره او چنین می نویسد: «یاور حبیباله خان معروف به پرسنل، جوان با کفایت و بسیار جدی و لایق بود. هنگام تمرکز نیروهای انگلیسی و روس های تزاری در قزوین، در سال ۱۲۹۸ ش به این شهر مامور شد. به واسطه طولانی شدن جنگ اول جهانی، شرایط بد اقتصادی، قحطی خواروبار، گرسنگی مردم، عدم امنیت و رواج بیماری های گوناگون به ویژه سختی اوضاع زندگانی و نایاب شدن نان، مردم دست به تظاهرات زدند و چون حبیب اله خان حسب الوظیفه جلوگیری میکرد احساسات را علیه او تهییج کرده و وی را متهم به هواخواهی انگلیسی ها نمودند تا یک شب هنگامی که به منزل می رفت در کوچ باغ [خیابان فردوسی کنونی] شخصی ناشناس با گلوله او را از پا درآورد و چون تیر به دل او اصابت کرده بود پس از دو روز درگذشت. جسد او را با تشریفات بسیار مجللی برداشته و [در شاهزاده حسین] دفن نمودند. وی مردی سلیم النفس و خوش سلوک و وظیفه شناس بود».
عین السلطنه در یادداشت هفتم اردیبهشت ۱۳۳۶ ه. ق وضعیت آن روزهای قزوین و این حادثه را اینگونه روایت کرده است: «در قزوین آدم کشی شروع شده، موثق دیوان و یمین خاقان را خواستهاند بکشند. به موثق تیر نخورده، لکن یمین خاقان مجروح شده اما مخاطره ندارد. دو نفر عکاس را هم سر بریده اند، میگویند برای روس ها قوادی میکردند. رییس نظمیه که حافظ امنیت شهر است مضروب واقع شده از سه تیر که به روی او خالی کرده اند یکی اصابت نموده، هنوز نمرده در تحت معالجه است». معالجاتی که البته اثری نبخشید و پس از دو روز، یاور حبیب اله خان جان باخت.
شادروان سرهنگ گلریز، در باره او چنین می نویسد: «یاور حبیباله خان معروف به پرسنل، جوان با کفایت و بسیار جدی و لایق بود. هنگام تمرکز نیروهای انگلیسی و روس های تزاری در قزوین، در سال ۱۲۹۸ ش به این شهر مامور شد. به واسطه طولانی شدن جنگ اول جهانی، شرایط بد اقتصادی، قحطی خواروبار، گرسنگی مردم، عدم امنیت و رواج بیماری های گوناگون به ویژه سختی اوضاع زندگانی و نایاب شدن نان، مردم دست به تظاهرات زدند و چون حبیب اله خان حسب الوظیفه جلوگیری میکرد احساسات را علیه او تهییج کرده و وی را متهم به هواخواهی انگلیسی ها نمودند تا یک شب هنگامی که به منزل می رفت در کوچ باغ [خیابان فردوسی کنونی] شخصی ناشناس با گلوله او را از پا درآورد و چون تیر به دل او اصابت کرده بود پس از دو روز درگذشت. جسد او را با تشریفات بسیار مجللی برداشته و [در شاهزاده حسین] دفن نمودند. وی مردی سلیم النفس و خوش سلوک و وظیفه شناس بود».
سعید الهی