• امروز : شنبه - ۳۱ خرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : 25 - ذو الحجة - 1446
  • برابر با : Saturday - 21 June - 2025
«حسین ترکاشوند» در گفت‌وگو با فروردین امروز:

سالن‌های شهر به روی موسیقی فاخر بسته است

  • کد خبر : 11070
  • 21 اکتبر 2024 - 12:54
سالن‌های شهر به روی موسیقی فاخر بسته است
انگار زندگی‌اش با موسیقی گره خورده است. آهنگساز، خواننده، نوازنده و مدرس پیانو، سلفژ و آواز است و با گروه‌های موسیقی زیادی از جمله ارکستر مجلسی قزوین، هانا و رهام همکاری داشته است. همچنین آهنگسازی تیتراژ فیلم‌های سینمایی شیر یا خط، این زن حقش را می‌خواهد، طلوع در شب و موسیقی فیلم‌های داستانی کژدم، مدرسه‌ام چه سبز بود، یاد ایام، روزی اسبی بود و تیتراژ مسابقه101 و کلید مهتاب را هم در کارنامه‌اش دارد. همه این‌ها از کافی هم بیشتر است تا با «حسین ترکاشوند» به گفت‌وگو بنشینیم.

خوانندگی هم مثل بازیگری طرفداران زیادی دارد. به نظر شما اگر کسی جنس صدایش مناسب این کار نباشد با آموزش‌های لازم می‌تواند در این رشته فعالیت کند؟

چیزی که ما به عنوان صدای زیبا می‌شناسیم، در واقع زیبا اجرا کردن است. نیاز اصلی برای یادگیری آواز، تشخیص زیرایی هست یعنی بتوانیم ملودی که می‌شنویم را درست اجرا کنیم (حتی با صدای ضعیف و خام) یعنی کمی درک ذاتی از موسیقی داشته باشیم تا بتوانیم با دوره‌های صداسازی و پرورش عضلات صوتی و تنفسی به خوانندگی برسیم وگرنه هر جنس صدایی اگر درست اجرا کند زیباست. وقتی می‌گویند کسی صدایش زیباست در واقع یعنی زیبا می‌خواند. البته در کنار این‌ها نیاز به فراگیری اصول و قواعد موسیقی هم داریم و البته خلاقیت و احساس  که می‌تواند خواننده را خاص کند.

-بین صداسازی و یافتن صدای بکر خواننده مرز باریکی وجود دارد. چطور می‌توان اصول خواندن را به هنرجو آموخت به طوری که با فراگیری همه اصول بتواند مانند یک مجسمه‌ساز سنگ را تراش دهد و به اصل صدای خودش برسد؟

من همیشه سعی می‌کنم هنرجو را به سمتی ببرم که بتواند تکنیک‌ها رو تقلید کند ولی صدای خودش را پیدا کند و حتی احساس را هم از خواننده دیگری تقلید نکند. باید به هنرجو کمک کنیم که خودش ملودی و ترانه را درک کند و احساس و برداشت خودش را از کلام و آهنگ به اجرا بگذارد.

-کمی از خودتان بگویید. احتمالا در زمان شما به اندازه حالا آموزش موسیقی در خانواده‌ها رواج نداشت چطور به این رشته وارد شدید؟ در خانواده با مخالفت مواجه نشدید؟

از سن پنج سالگی ملودیکا داشتم و آهنگ‌هایی که می‌شنیدم را به طور شنیداری روی کلاویه‌های ساز پیدا می‌کردم. اولین ملودی که توانستم با آن ساز بنوازم موسیقی سریال «میشل استروگف» بود که از سال۵۷ در تلویزیون پخش می‌شد. مدرسه که رفتم یک فلوت از دستفروشی خریدم و با چند روز سروکله زدن آهنگ‌ها را با آن اجرا می‌کردم. در دوره راهنمایی علاوه بر اجرا در گروه سرود، قرآن هم می‌خواندم و در مسابقات قرائت قرآن هم مقام داشتم. از شروع دبیرستان آواز و یادگیری نوازندگی و اصول موسیقی جدی‌تر شد. در آن زمان موسیقی هنوز آزاد نشده بود در قزوین برای پیانو، معلمی نمی‌شناختم و رفت‌وآمد به تهران در دوران مدرسه و عدم رضایت خانواده سخت بود و بدون معلم یادگرفتن تمامی مفاهیم و اصول موسیقی ساده نبود. سال آخر دبیرستان شروع تدریس موسیقی به هنرجویان بود. خانواده علاقه‌مند بودند ولی مخالف هم بودند؛ چون نگران آینده من بودند و فکر می‌کردند «موسیقی نون و آب نمیشه» ولی عشق راه خودش رو پیدا می‌کند. از سال۷۶ هم کار آهنگسازی رو شروع کردم.

-سبک موسیقی مورد علاقه‌تان چیست و کدام خواننده را بیشتر دوست دارید یا از آنها تاثیر گرفته‌اید؟

خیلی به سبک معتقد نیستم و هر نغمه‌ای که زیبا باشد را دوست دارم. تلفیق ایرانی کلاسیک را بیشتر دوست دارم به خواننده‌های زیادی علاقه دارم، ولی شاید در شروع کار از غلامحسین بنان، عارف عارف‌کیا و اندی ویلیامز بیشترین تاثیر را گرفتم و می‌بینیم که هر کدام سبک متفاوتی دارند. اعتقاد دارم که تعصب روی یک سبک یا یک هنرمند باعث بسته‌شدن و کوچک‌شدن دنیای موسیقی ما می‌شود در حالی که در موسیقی مرز وجود ندارد.

-این روزها در همه رشته‌ها چه هنری و چه غیرهنری به قول معروف «دست زیاد شده است». برای خاص بودن و ماندن در رشته آهنگسازی و خوانندگی چه پیشنهادی دارید؟

تهیه‌کننده‌ها به اصطلاح مافیایی موسیقی دنبال خواننده حرفه‌ای و کاربلد نیستند چون معتقدند اگه طرف حرفه‌ای باشد زیر بار هر شرط و قراردادی نمی‌رود و این باعث شده کارها خیلی یکنواخت و ساده باشد و آماتورهایی که امروزه به‌عنوان خواننده حرفه‌ای جا زده شدند، اجرا داشته باشند. ولی تجربه ثابت کرده کار خوب راهش را به دل مردم باز می‌کند. ضمن اینکه خوانند‌هایی که بدون آموزش و درک کافی به صحنه می‌آیند، ماندگار نمی‌شوند. پس قبل هر چیز باید آموزش درست ببینیم، خوانندگی حرفه‌ای نیاز به آموزش و تمرین مداوم و رعایت بهداشت حنجره دارد. آهنگسازی هم امروزه بیشتر تبدیل به سرهم کردن سمپل‌ها و لوپ‌های کامپیوتری شده ولی بدون یادگیری اصول آهنگسازی (هارمونی، کنترپوان و ارکستراسیون) نمی‌توانیم کار درست و ارزشمند انجام دهیم. ضمنا در کنار این‌ها به خلاقیت ذاتی هم نیاز داریم پس استعداد و آموزش و پشتکار در کنار هم نتیجه می‌دهند و کسی یک شبه هنرمند نمی‌شود.

-قزوین انگار در کما به سر می‌برد. اتفاقات هنری در این شهر انگشت‌شمار شده‌اند انگار نفس هنر شهر به شماره افتاده، قبول که بخشی از آن به مسئولان برمی‌گردد اما نقش هنرمندان در زنده نگه‌داشتن هنر این شهر چیست؟

نقش هنرمندان را نمی‌شود از نقش مسئولان جدا کرد. ارائه آثار هنری نیاز به بستر مناسب دارد. دیده و شنیده شدن آثار هنری نیاز به تبلیغ دارد و رقابت هنرمندان قزوین با چهره‌های مطرحی که از تهران با پشتوانه مالی اسپانسرها و تهیه‌کننده‌های حرفه‌ای برای اجرا به اینجا می‌آیند قابل توجیه نیست. بیلبوردهای شهری عملا در اختیار هنرمندانی قرار می‌گیرد که بتوانند هزینه‌های بالای آن را پرداخت کنند پس بیشترین درصد فروش بلیط‌های کنسرت متعلق به هنرمندان غیربومی است. بیشترین سهم بودجه فرهنگی و هنری هم توسط مدیران شهری و سازمان فرهنگی و نهادهای دولتی خرج دعوت از هنرمندان غیربومی در مراسم‌ها و مناسبت‌های مختلف می‌شود و این فقط یکی از مشکلات ماست. سالن مناسب کنسرت هم که نداریم و همان چند سالن موجود در سازمان‌ها هم که قبلا برای اجراها استفاده می‌شد به بهانه‌های مختلف به روی موسیقی فاخر بسته شده است. درحال حاضر فقط اداره ارشاد با بخش هنر همکاری دارد که با توجه به بودجه ناچیز و قوانین دست و پاگیر و جابجایی زود به زود مدیریت و نداشتن سالنی که در اختیارش باشد، توان محدودی برای پیشرفت هنر دارد. هنرمند در این شرایط چه کاری از دستش برمی‌آید به جز رفتن به پایتخت؟ سکوت و مشغول شدن به کاری دیگر؟ یا در نهایت تدریس؟

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=11070

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.