– با این سوال شروع کنیم که ادبیات داستانی نوین یا رماننویسی به عنوان یک قالب ادبی نو، از چه زمانی در ایران متداول شد؟
آنطور که حسن عابدینی در جلد اول کتاب ارزشمند «صد سال داستان نویسی در ایران» نوشته، برای یافتن نخستین رمان ایرانی باید به سال۱۲۵۳ خورشیدی بازگردیم؛ سالی که «میرزا جعفر قراجه داغی»، «ستارگان فریب خورده» (حکایت یوسف شاه) نوشته «م. ف. آخوندزاده» را به فارسی بر میگرداند. این یعنی اولین رُمانی که توسط یک نویسنده ایرانی نوشته شده، گرچه به زبان فارسی نبوده، اما چند سال بعد «م. ب خسروی» رُمان تاریخی «شمس و طغرا» و بعدتر مشفق کاشانی، رمان اجتماعی «تهران مخوف» را به خوانندگان عرضه میکنند و در ادامه حسینقلی مستعان، محمد حجازی و… آثاری خلق میکنند که میتوانیم آنها را در ردیف اولین رمانهای ایرانی قرار بدیم. اما ادبیات داستانی نوین ایرانی عملا با دهخدا، جمالزاده و صادق هدایت شروع میشود.
– با پیشینهای که اشاره کردید، قزوینیها هم در زمره پایهگذاران ادبیات داستانی بودند.
اگر علامه دهخدا را به واسطه اصل و نسبش قزوینی بدانیم و «چرند و پرند» را در ردیف آثار داستانی قرار بدهیم، میتوانیم قزوینیها را هم در ردیفِ اولین پایهگذاران ادبیات نوین داستانی ایران قرار دهیم. در غیر این صورت، دهه چهل با آثار نویسندگانی چون جواد مجابی، علی اصغر حاج سید جوادی و حسن صدر حاج سید جوادی، و ورود نویسندگان قزوینی به این عرصه، سرآغاز داستان نویسی قزوینیهاست.
– در آن سالها، از جواد مجابی داستانهای «پسرک چشم آبی»، «سیبو و سار کوچولو» و «پنیر بالای درخت» را شاهد هستیم، از آثار نویسندگان دیگر قزوینی که کمتر شناخته شدهاند، بگویید.
علی اصغر حاج سید جوادی با «پشت به دیوار» و «وسمه بر ابروی کور»؛ حسن صدر حاج سید جوادی که سردبیر روزنامه اطلاعات بود با کتاب «کشتی به خشکی راندن» و هادی بابا گیلک که در چهل سالگی سواد آموخت با خاطرات «چهل سال بیسوادی» و «تابستان تفرقه زدگان»، شاخصترین نویسندگان قزوینی این دورهاند. البته در اینکه جواد مجابی پر کارترین و مطرحترین بوده شکی نیست، اما بد نیست به مهشید امیرشاهی هم اشاره کنم که اصل و نسب قزوینی دارد و در آن سالها، اولین نویسندهای بود که لهجه قزوینی را در داستانهایش استفاده کرد. به غیر از اینها کامران فانی، مهدی سحابی و بهاءالدین خرمشاهی هم هستند که با ترجمه ادبیات داستانی خارجی و نقد داستان در دنیای داستان فعالیت داشتند.
– به نظر میرسد پس از انقلاب، گرایش به داستان نویسی در میان قزوینیها افزایش پیدا کرده…
همینطوره! این امر دلایل مختلفی داشت. با انتشار هفته نامه ولایت، راهاندازی دفتر سینما جوان، تشکیل گروههای داستان نویسی در هلال احمر و آموزش و پرورش، و تحرک بیشتر داستان نویسان جوان این حرکت رشد و شتاب بیشتری گرفت.
– در این چهار دهه از چه نویسندگانی میشود به عنوان افراد شاخص حوزه داستاننویسی در قزوین نام برد؟
در این دوره داستاننویسان خوبی به بالندگی رسیدند. عدهای با خروج از قزوین و ورود به تهران موفق به تثبیت موقعیت خودشان شدند و در ردیف نویسندگان موفق این سالها قرار گرفتند. محمد حسینی با «آبیتر از گناه»، «یکی از همین روزها ماریا»، «نمیتوانم به تو فکر نکنم سیما»، «کنار نیا مینا»، «آنها که ما نیستیم» و… یوسف علیخانی با «عروس بید»، «اژدها کشان»، «قدم بخیر مادر بزرگ من بود»، «خاما»، «بیوهکشی» و… محسن فرجی با «یازده دعای بیاستجابت»، «چوب خط و جغرافیای اموات»؛ رامین جهانپور با «دوبلور»، «گردو ریزان»، «خانههای فرانسوی»، «بلیتهای لای کتاب»، «قصههای قدیمی» و… ذبیحاله رحمانی با «ماه درتکههای آینه»، «ماه پارهها»؛ مریم حبیبی با «دری وریهای واگیردار» و… معین فرخی با «برف محض» و «یک روایت سیاسی از یک اتفاق سیاسی» و پروانه زاغ زیان با «سنجاق سینه» از جمله این افرادند.
در بین نویسندگانی هم که در قزوین ماندند؛ علی قانع و مجید شفیعی هم به خوبی موفق به چاپ آثار درجه یک خود توسط ناشران برتر کشور شدند. علی قانع، «وسوسههای اردیبهشت»، «مورچههایی که پدرم را خوردند»، «راه پیمایی روی ماه» و «سایههای سکوت» و مجید شفیعی، «مار خشمگین»، «غلام بازرگان»، «روباهی که گول خورد»، «زبان پهلوان»، «سالار»، «کابوس ماهان» و… را نوشتند که بعضی از آنها به زبانهای ایتالیایی و کرهای هم ترجمه شده است.
البته در بین نویسندگانی که در قزوین ماندند و کتاب چاپ کردند نویسندگان خوب دیگری همچون مهدی خلیلی با «ننه صفیه»؛ منوچهر رضایی با «باغ در شالیزار میپیچد» و «روبیک»؛ مجید رحمانی با «روزگار ملخ و نوزاد هفتاد ساله»؛ عباس تورج فرد با «یکی شبیه ماه» و «خورشید و سیندرلا به روایت بچههای کوچه صلابت»؛ نیما حسن بیگی با «فریدون مرد میدون»؛ میر سعید داوری با «پنج ضلعی»؛ ابراهیم میرقاسمی با «دیدا»؛ علی رشوند با «باغهای هرانک»؛ سیدعلی شهروزی با «بالاخان و یارفی»؛ محمدمهدی جهانگیری با «خلسه کبود»؛ پروین ارسطو با «راز شقایق»، «زخمهای من همه از عشق است» و «غزل»؛ مریم ملاحسنی با «سه طوقی» و… هم هستند که به طور مستقل موفق به چاپ کتاب شدند.
علاوه بر اینها، نویسندگان خوب دیگری مثل فاطمه شریف نژاد، ارژنگ تورانی، محمد باغبان، فریبا معافی غفاری، امیررضا جلالیان، مهری رحیم زاده، لیلا روغنگیر، بیتا دارابی، کوثر شیخی، گیتی باقری، سمیه زاجکانی، انسیه پوستی، نیلوفر ناظری، فرهاد نجفی، بابک سبحانینژاد، محسن اعتصامی، ناصر ایزدفر، منصور خادم الشریعه سامانی، ریحانه ترکمن، عظیم کوچاری، ابوالفضل برزگر سلیمی، زهرا خلیلی کلیشمی، سیامک رسولی، حمید ضرابی، اکرم امینی، عارفه نژاد بهرام، ثریا باجلان، مهسا جباری، مرضیه گلپور، بهزاد اکبری، حمیده اکبری، آرزو رضایی، فرامرز طواف، اعظم نجفی، ودود نوروزی، محمد کاکاوند، علی مجیدی، احسان هنرمندنیا، سمیه بکشلو، بهناز ذبیحی، زهرا عبدالهی، مرضیه زرآبادی پور، فائزه حسین پور، زهره طاهر، انسیه بیون، سپیده کریمی ترکانی، محیا زمانی، نسترن حقگو و هانیه مومنی اگر چه کتاب مستقل داستانی ندارند، اما آثار داستانیشان در مجموعههای داستانی چاپ و عدهای مثل لیلا روغن گیر، گیتی باقری، امیررضا جلالیان، مهری رحیمزاده و… نیز موفق به دریافت جوایز اصلی جشنوارههای داستان ملی شدهاند.
– از شما هم علاوه بر یک مجموعه داستان کوتاه، آثاری چون روایت دوم و با خیالها و بیخیالها را هم شاهد بودیم، کار تازهای هم در دست نگارش یا انتشار دارید؟
لیلی و مجنون هم هست که بازنویسی شاهکار نظامی است. این روزها هم داستان مینویسم؛ نمیتوانم ننویسم، اما بیشتر در مجله «کرگدن» چاپ شدهاند. البته دو کتاب آخری که آثاری از من را در خود دارد: «باد او را نخواهد برد» و «یک عمر با عزت»، که اولی درباره زنده یاد کیارستمی است و دومی درباره زنده نام عزتاله انتظامی، و من یکی از نویسندگانش هستم. امیدوارم بتوانم به زودی رمان «زنهای زندگی پدرم» را به سامان برسانم.
– وضعیت کنونی ادبیات داستانی در قزوین را چگونه میبینید؟
رو به رشد… با نویسندگان جوان درجه یکی که کاش بیشتر قدر تواناییهایشان را بدانند و بدانیم .
و حرف آخر حسن لطفی:
آرزوی بهبود شرایط و حمایت بیشتر از نویسندگان خوب قزوینی که کم هم نیستند. فقط اگر به دلیل شتاب اسمی از قلم و زبان افتاد، آن نویسنده عزیز مرا ببخشد.
امید مهدوی