اطلاعیه

  • امروز : پنج شنبه - ۱۳ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 24 - شوال - 1445
  • برابر با : Thursday - 2 May - 2024
5
پای میز محاکمه؛

پدر و پسر اسیدپاش منکر اتهام خود شدند

  • کد خبر : 682
  • 11 اکتبر 2013 - 13:37
پدر و پسر اسیدپاش منکر اتهام خود شدند
فروردین امروز: پدری که با همدستی پسرش، صورت دختر خود را با اسید سوزانده است در دادگاه مدعی شد در زمان وقوع این حادثه در خانه نبوده است.

پانزدهم مهرماه، دادگستری استان شاهد رسیدگی به پرونده ای بی سابقه و جنجالی در قزوین بود. پدر و پسری که به دنبال شکایت دختر جوانی به اتهام اسیدپاشی دستگیر شده بودند صبح دوشنبه در شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری استان محاکمه شدند. جلسه رسیدگی به اتهام این دو در حالی برگزار شد که متهمان منکر اتهام خود شدند.
جلسه محاکمه با حضور تهمینه و وکلایش،محمدهادی نجفی و علی‌محمد رمضانی و همچنین پدر و برادر قربانی اسیدپاشی برگزار شد. نماینده دادستان پس از قرائت کیفرخواست صادره و تفهیم اتهام ازسوی رییس دادگاه، پدر تهمینه منکر اتهام خود شد و گفت: «زمان حادثه من بیرون از خانه بودم که تهمینه با من تماس گرفت و مدعی شد با اسید دچار سوختگی شده است. من همیشه با فرزندانم برخورد خوبی داشتم و نمی دانم اسید چیست.
سپس برادر تهمینه در جایگاه قرار گرفت که او نیز منکر اتهام خود شد و گفت: «زمان حادثه در خانه حضور نداشتم».
تهمینه نیز با طرح شکایت مدعی شد، برادرش هنگام اسیدپاشی دچار سوختگی شده بود که این موضوع نشان می دهد او در محل حادثه حضور داشته است. با طرح این ادعا، قاضی دادگاه از تهمینه خواست با کمک برادرش صحنه اسیدپاشی را بازسازی کند.
نجفی یکی از وکلای تهمینه در این باره گفت: «در جلسه امروز علاوه بر درخواست قصاص و دیه خواستار دریافت خسارت معنوی شدیم. این دادخواست در حالی مطرح شد که تاکنون در پرونده های اسیدپاشی مطرح نبود». وی افزود: «رییس دادگاه پس از شنیدن اظهارات طرفین پرونده جلسه محاکمه را تجدید کرد و به پزشکی قانونی ماموریت داد با بررسی بدن برادر تهمینه موضوع سوختگی وی با اسید را بررسی کنند. همچنین با معاینه تهمینه میزان دقیق صدمات وارده به وی مشخص شود».
این پرونده هنگامی گشوده شد که شامگاه دوم خرداد ماه امسال، دختر ۲۹ ساله ای که از ناحیه صورت و دست ها به شدت دچار سوختگی شده بود ازسوی برادرش به بیمارستان بوعلی سینای قزوین منتقل شد. تهمینه که به نظر می‌رسید مورد اسیدپاشی قرار گرفته است به علت اینکه امکانات کافی برای درمان او در قزوین وجود نداشت، بلافاصله به بیمارستان سوانح سوختگی تهران منتقل شد.
خواهر بزرگ تهمینه که از نزدیک شاهد عینی ماجرا بود در مورد این جنایت هولناک گفت: «چند وقتی بود که تهمینه عقد کرده بود، اما بعد از ۱۰ ماه متوجه شد شوهرش اعتیاد دارد، خواهرم که از این موضع بسیار آزرده خاطر شده بود قصد جدا شدن از شوهرش را داشت که پدر و مادرم با کار او مخالفت شدیدی کردند. پدرم از آن جایی که می‌دانست خواهرم روی جهیزیه‌ اش حساسیت خاصی دارد، اقدام به فروش یکی دو قلم از لوازم جهیزیه او کرد».
وی افزود: «تا این که ۲ خرداد ماه ساعت ۱۳ وقتی خواهرم به خانه آمد متوجه شد که فرش جهیزیه اش را پدرم برده و فروخته است وقتی موضوع را به پدرم گفت، او مدعی شد که جهیزیه او را فروخته است و همین هم باعث شد تا بین آنها بحث شدیدی درگرفت که به درگیری کشیده شد تا جایی که مادرم برای حل مشکل به برادر کوچکم که تنها ۲۳ سال سن دارد تماس گرفت و او نیز پس از رسیدن به خانه، تهمینه را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد».
خواهر تهمنیه اضافه کرد: «من که چندی پیش با چاقو توسط پدرم مجروح شده بودم از وحشت اقدام دوباره پدرم از خانه فرار کردم. در حالی که همان زمان که وحشت زده داشتم خانه را ترک می کردم، پدرم به برادرم می گفت؛ صورتش را بگیر تا اسیدی را که از قبل آماده کرده ام بیاورم».
در این میان، تهمینه در باره روز حادثه و ماجرای بعد از فرار خواهرش از خانه گفت: «وقتی متوجه شدم تعدادی از وسایل جهیزیه ام نیست به پدرم اعتراض کردم که درگیری میان ما به وجود آمد، برادرم پس از رسیدن به خانه، به شدت مرا کتک زد، ابتدا خواستم فرار کنم ولی برادرم درب خانه را پس از خروج خواهرم قفل کرد. هرچه به آنها التماس کردم که من را ببخشند آنها توجهی به حرف هایم  نداشتند و در حالی که برادرم مرا نگه داشته بود، پدرم اسید را به روی صورت و دستانم پاشید. بعد هم یک طناب را دور گردنم انداختند و از دو طرف کشیدند تا خفه شوم. در همین حال بود که از شدت درد بیهوش شدم و آنها فکر کردند که من خفه شده ام».
قربانی اسیدپاشی ادامه داد: «چند ساعت بعد که به هوش آمدم، بلافاصله از شدت سوختگی بلافاصله وارد حمام شدم و سپس در حالی که پدرم قصد کشتن من را داشت با التماس های مکرر من از اقدامش صرف نظر کرد و مادرم با برادر بزرگترم تماس گرفت تا من را به بیمارستان برساند که با کمک او به بیمارستان بوعلی رفتم و سپس برای ادامه درمان به تهران منتقل شدم و تا حالا هم هیچ یک از اعضای خانواده مان سراغی از ما نگرفتند».
لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=682

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.