دیروز، طلاکاری گنبد دوطفلان مسلم و امروز شرکت در نمایشگاه حقوق بشر اتحادیه اروپا در ایتالیا؛ به نظر شما تابلو «خرده فرمایشات زن و شوهری» چه ویژگیهایی داشت که پذیرفته شد؟
نشانه های کامل نقاشی ایرانی با فرم و فلسفهای جدید و یک فرهنگ در حال گذار از ما به بیننده منتقل میکند؛ رویکردی نسبت به جدایی و طلاق و مهاجرت که به روزمرگی زندگی ما تبدیل شده و از آن ترسی نداریم. با توجه به اینکه بسیار پیچیده و وحشت آور است. هنرمندان همیشه زنگ خطر جامعه هستند و با برداشت خود از وضعیت موجود آنرا انتقال میدهند. پیچیدگی و در هم تنیدگی یا بهتر بگویم آشفتگی آثار من ناشی از این تلاطمهای اجتماعی است.
• راه پیدا کردن این اثر، چه ره آوردی در وهله اول برای آرش علیپور و بعد برای نقاشی ایرانی و نقاشی قزوینی خواهد داشت؟
برای آرش علیپور که یک مسیر طبیعی در حال طی کردن است. آرش علیپور، به اندازه توان، تکنیک، خلاقیت و مطالعاتش رشد خواهد کرد؛ ولی برای نقاشی ایران و قزوین چه بگویم؟
هنوز که از سوی هیچ ارگان و سازمان هنری و آموزشی حمایت نشدهام؛ حتی تماسهایم مورد توجه مسئولان قرار نگرفتهاست. کارهایم در کتاب دو سالانههای بین المللی ایران به چاپ میرسد؛ اما همان آثار در جشنوارههای منطقهای و داخلی استان مردود شده و به دیوار نمایشگاه نمیرسد؛ البته این اتفاق جای تامل دارد و من با تمام این بحثها خارج از های و هوی هنری حاکم، کار خودم را میکنم. من نقاشی میکشم، پس هستم.
• فکر میکنم جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم، در خلق آثار هنری خیلی تاثیرگذار است. آرش علیپور، اگر در کابل، توکیو یا پاریس زندگی میکرد، آیا باز هم همین آثار را خلق میکرد؟ اصلا نقاش میشد؟
هر اثر هنری تاثیر گذار و ماندگار در طول تاریخ، کاملا خصوصیات منطقهای و فرهنگی عصر خود را بازگو و حتی پیش بینی میکند. بامطالعه آثار هنرمندان سیر تحولات اجتماعی دورههای مختلف تاریخی قابل مشاهده است. پس آثارمن هم چنین خصوصیاتی داشته و دارد. اگر درفرهنگی دیگر متولد میشدم، حتما نقاش میشدم؛ ولی هرگز این تصاویر را نمی کشیدم. این نقاشیها زاییده این عصر و این جغرافیاست. فرهنگ و تمدن و مردمان اطراف من مرا به این تصاویر رسانیدهاند و سراسیمگی من از جهان پیرامونم، نشانه حضور من در این جامعه است. باید از این مردم باشم تا بتوانم با آنها درست حرف بزنم. اگر زبان دیگری را برای سخنانم انتخاب میکردم، نه به آن مسلط بودم و نه مردمان سرزمینم آنرا میشناختند. در ضمن کلام ناقصی بود که جهان هم آنرا نمیپذیرفت.
• تا چه حد رنگ و بوی آیینها و سنتهای ایرانی در کارهایتان دیده میشود؟
اگر آثار من، رنگ و بوی ایرانی نداشت، هرگز در جهان پذیرفته نمیشد. در همه گالریها و حراجیهای جهان میبینیم که هر اثری ایرانیتر است، پسندیدهتر نیز هست؛ چون ما ازاین فرهنگ درک صحیح و کاملی داریم و از این فرهنگ میتوانیم به درستترین شکل ممکن صحبت کنیم. هم اکنون در موزه معاصر تهران و موزه هنرهای آسیایی نیویورک، همزمان تابلوهای مکتب سقاخانه به دیوار نمایشگاه است؛ چرا؟ چون سیر مدرنیسم صحیح در نقاشی ایرانی از آنها شروع شدهاست. کنکاش در تاریخ، به ما میآموزد که تحول چگونه رخ میدهد؛ شعور اجتماعی کدام آثار را برجسته و ماندگار میکند. آثاری که ایرانیترند و پیشرو و ایران فردا را دیدهاند، همیشه ماندگارتر بودهاند.
• بر خلاف تصورمان، پبشرفت تکنولوژی، وقت آزاد بیشتری برای معنویت در اختیارمان نگذاشت و سرعتمان را بیشتر کرد و روز به روز هم سرآسیمهتر از دیروزیم. این سراسیمگی به نقاشیهای شما هم راه پیدا کردهاست؟
به فرموده امام حسین (ع): اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. اگر دایره معنی معنویت را بیشتر از دینداری ببینیم و آزادگی و انسانیت را نیز از معنویات برشمریم، میبینیم که مدرنیته شدن و مصرف گرا شدن انسان را سراسیمه میکند. این پدیده جدید دنیای مصرف گرای ماست: دوری، تنهایی،جدایی، ناامنی،اعتیاد و جنگ؛ البته ضعف انسان این نابسامانیها را ایجاد کرده است، نه لزوما ابزار آلات تکنولوژی. من پرورش یافته کشوری هستم که در صد سال گذشته، بیشترین تغییرات را در سطح جهان تجربه کرده و آثارم ناشی از همین پیچیدگی فرهنگی و جغرافیایی است. رابطهای بین انسانیت و تفکرات مدرن وجود دارد. باید از ابزار مدرن انسانی استفاده کرد. بیشتر کشورهای مدرن، از نظر محیط زیست از ما پاکترند! اندیشه ما باید طبق سنت پاک و انسانی بماند تا به خودمان و دیگران و محیط اطرافمان آسیب نرسانیم. نه اینکه ابزار مدرن را حذف کرده، یا از آنها بدون برداشت صحیح استفاده کنیم. پاکی روح و جسم و محیط زیست، از نشانههای معنویت است.
• اگر بخواهید کل زندگیتان را در یک تابلو به صورت انتزاعی نقاشی کنید، چه میکشید؟
یک بوم مربع مشکی که در آن دایرهای بزرگ وخاکستری کشیده شدهاست. مربع، نشان جهان من است که سیاه شده و مربع بسته و ایستاست و از هرگوشه به بیرون از کادر هدایت میشود. دایره خاکستری، من هستم؛ خاکستری، چون انسان سیاه کامل و سفید کامل نداریم، همه مجموعهای از خیرو شرهستیم که مخلوطی از سیاه و سفید ناهمگن است وخاکستری میسازد؛ اما دایره، چون نشان تکامل است و زندگی همیشه درمسیر آموختن در جریان است.
نشانه های کامل نقاشی ایرانی با فرم و فلسفهای جدید و یک فرهنگ در حال گذار از ما به بیننده منتقل میکند؛ رویکردی نسبت به جدایی و طلاق و مهاجرت که به روزمرگی زندگی ما تبدیل شده و از آن ترسی نداریم. با توجه به اینکه بسیار پیچیده و وحشت آور است. هنرمندان همیشه زنگ خطر جامعه هستند و با برداشت خود از وضعیت موجود آنرا انتقال میدهند. پیچیدگی و در هم تنیدگی یا بهتر بگویم آشفتگی آثار من ناشی از این تلاطمهای اجتماعی است.
• راه پیدا کردن این اثر، چه ره آوردی در وهله اول برای آرش علیپور و بعد برای نقاشی ایرانی و نقاشی قزوینی خواهد داشت؟
برای آرش علیپور که یک مسیر طبیعی در حال طی کردن است. آرش علیپور، به اندازه توان، تکنیک، خلاقیت و مطالعاتش رشد خواهد کرد؛ ولی برای نقاشی ایران و قزوین چه بگویم؟
هنوز که از سوی هیچ ارگان و سازمان هنری و آموزشی حمایت نشدهام؛ حتی تماسهایم مورد توجه مسئولان قرار نگرفتهاست. کارهایم در کتاب دو سالانههای بین المللی ایران به چاپ میرسد؛ اما همان آثار در جشنوارههای منطقهای و داخلی استان مردود شده و به دیوار نمایشگاه نمیرسد؛ البته این اتفاق جای تامل دارد و من با تمام این بحثها خارج از های و هوی هنری حاکم، کار خودم را میکنم. من نقاشی میکشم، پس هستم.
• فکر میکنم جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم، در خلق آثار هنری خیلی تاثیرگذار است. آرش علیپور، اگر در کابل، توکیو یا پاریس زندگی میکرد، آیا باز هم همین آثار را خلق میکرد؟ اصلا نقاش میشد؟
هر اثر هنری تاثیر گذار و ماندگار در طول تاریخ، کاملا خصوصیات منطقهای و فرهنگی عصر خود را بازگو و حتی پیش بینی میکند. بامطالعه آثار هنرمندان سیر تحولات اجتماعی دورههای مختلف تاریخی قابل مشاهده است. پس آثارمن هم چنین خصوصیاتی داشته و دارد. اگر درفرهنگی دیگر متولد میشدم، حتما نقاش میشدم؛ ولی هرگز این تصاویر را نمی کشیدم. این نقاشیها زاییده این عصر و این جغرافیاست. فرهنگ و تمدن و مردمان اطراف من مرا به این تصاویر رسانیدهاند و سراسیمگی من از جهان پیرامونم، نشانه حضور من در این جامعه است. باید از این مردم باشم تا بتوانم با آنها درست حرف بزنم. اگر زبان دیگری را برای سخنانم انتخاب میکردم، نه به آن مسلط بودم و نه مردمان سرزمینم آنرا میشناختند. در ضمن کلام ناقصی بود که جهان هم آنرا نمیپذیرفت.
• تا چه حد رنگ و بوی آیینها و سنتهای ایرانی در کارهایتان دیده میشود؟
اگر آثار من، رنگ و بوی ایرانی نداشت، هرگز در جهان پذیرفته نمیشد. در همه گالریها و حراجیهای جهان میبینیم که هر اثری ایرانیتر است، پسندیدهتر نیز هست؛ چون ما ازاین فرهنگ درک صحیح و کاملی داریم و از این فرهنگ میتوانیم به درستترین شکل ممکن صحبت کنیم. هم اکنون در موزه معاصر تهران و موزه هنرهای آسیایی نیویورک، همزمان تابلوهای مکتب سقاخانه به دیوار نمایشگاه است؛ چرا؟ چون سیر مدرنیسم صحیح در نقاشی ایرانی از آنها شروع شدهاست. کنکاش در تاریخ، به ما میآموزد که تحول چگونه رخ میدهد؛ شعور اجتماعی کدام آثار را برجسته و ماندگار میکند. آثاری که ایرانیترند و پیشرو و ایران فردا را دیدهاند، همیشه ماندگارتر بودهاند.
• بر خلاف تصورمان، پبشرفت تکنولوژی، وقت آزاد بیشتری برای معنویت در اختیارمان نگذاشت و سرعتمان را بیشتر کرد و روز به روز هم سرآسیمهتر از دیروزیم. این سراسیمگی به نقاشیهای شما هم راه پیدا کردهاست؟
به فرموده امام حسین (ع): اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. اگر دایره معنی معنویت را بیشتر از دینداری ببینیم و آزادگی و انسانیت را نیز از معنویات برشمریم، میبینیم که مدرنیته شدن و مصرف گرا شدن انسان را سراسیمه میکند. این پدیده جدید دنیای مصرف گرای ماست: دوری، تنهایی،جدایی، ناامنی،اعتیاد و جنگ؛ البته ضعف انسان این نابسامانیها را ایجاد کرده است، نه لزوما ابزار آلات تکنولوژی. من پرورش یافته کشوری هستم که در صد سال گذشته، بیشترین تغییرات را در سطح جهان تجربه کرده و آثارم ناشی از همین پیچیدگی فرهنگی و جغرافیایی است. رابطهای بین انسانیت و تفکرات مدرن وجود دارد. باید از ابزار مدرن انسانی استفاده کرد. بیشتر کشورهای مدرن، از نظر محیط زیست از ما پاکترند! اندیشه ما باید طبق سنت پاک و انسانی بماند تا به خودمان و دیگران و محیط اطرافمان آسیب نرسانیم. نه اینکه ابزار مدرن را حذف کرده، یا از آنها بدون برداشت صحیح استفاده کنیم. پاکی روح و جسم و محیط زیست، از نشانههای معنویت است.
• اگر بخواهید کل زندگیتان را در یک تابلو به صورت انتزاعی نقاشی کنید، چه میکشید؟
یک بوم مربع مشکی که در آن دایرهای بزرگ وخاکستری کشیده شدهاست. مربع، نشان جهان من است که سیاه شده و مربع بسته و ایستاست و از هرگوشه به بیرون از کادر هدایت میشود. دایره خاکستری، من هستم؛ خاکستری، چون انسان سیاه کامل و سفید کامل نداریم، همه مجموعهای از خیرو شرهستیم که مخلوطی از سیاه و سفید ناهمگن است وخاکستری میسازد؛ اما دایره، چون نشان تکامل است و زندگی همیشه درمسیر آموختن در جریان است.
بیتا دارابی