بعد از تاسیس نخستین قهوهخانه در قزوین، این پدیده به سرعت به دیگر شهرهای بزرگ ایران همچون اصفهان و تهران گسترش پیدا کرد و مورد اقبال مردم قرار گرفت؛ به طوری که این مکان در جامعه ایران، تحول و دگرگونی بزرگی در شکل گردهماییهای مردم و شیوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرمیهای آنها ایجاد کرد.
کارکرد فرهنگی اجتماعی قهوهخانه در طول چندین قرن حضور خود در عرصه اجتماعی ایران به واسطه مکانی برای گپوگفت و بحث و جدلهای توده مردم در مورد مسائل ریز و درشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و برگزاری مراسم و آیینهایی چون شعرخوانی، نقالی، شاهنامهخوانی، مرثیهسرایی حماسی و مذهبی، بازیهای قهوهخانهای ، نقاشیهای دیواری در این مکان و… بوده است.
شهر قزوین به عنوان زادگاه سنت قهوهخانهنشینی تا به امروز توانسته این سنت را تنها از لحاظ کمی، نه کیفی، در مقایسه با شهر تهران که کافههای مدرن غربی جایگزین قهوهخانهها شدهاند، حفظ کند. این دستاورد خوب اما ناکافی است. تعداد زیاد قهوهخانهها در قزوین با کارکردی صرفا تفریحی گواه بر این ادعا است. در چند دهه اخیر به دلایل گوناگون هر روز از کارکرد فرهنگی و اجتماعی قهوهخانهها کاسته شده و این مکان به مکانی مطلقا تفریحی، آن هم نه تفریحی سالم از نظر بخش قابل توجهی از خانوادههای ایرانی، تبدیل شده است؛ چراکه بسیاری از خانوادهها بهخاطر فضای ضد فرهنگی و مسموم برخی قوهخانهها مخالف رفتن فرزندشان به این مکان هستند. کارکرد فرهنگی قهوهخانه از کار افتاده است. البته به نظر هم نمیرسد که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامهای برای این قهوهخانهها داشته باشد. رمضانی، معاون فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قزوین به «فروردین امروز» میگوید: «اداره ارشاد متولی رستوران ها و قهوه خانهها نیست. ما فقط مجوز پخش موسیقی در رستورانها را صادر میکنیم».
علی، دانشجوی دانشگاه آزاد میگوید: «شما خودتان قضاوت کنید؛ شهری که هیچ سالن تئاتر استانداردی ندارد، موزه هایش معلوم نیست کجاست! فرهنگ سرا ندارد. پارک ها و شهر بازی هایش هم نمیشود رفت, ما کجا برویم»؟
حبیب خانبان، صاحب یکی از چایخانههای اطراف میدان مینودر قزوین است که از تعداد مشتریهایش راضی است. خانبان میگوید: «باوجود این که به دستور اماکن از دادن قلیان به جوانان زیر هجده سال معذور هستیم و مجوز پذیرش افراد مجرد را نداریم، اما همچنان بیشتر مشتریانمان جوان هستند؛ دانشجویان و افراد پردرآمد مشتریان ثابت و خانوادههایی از طبقه متوسط و پایین مشتریان هفتگی». او همچنین در مورد شخصیت، نوع پوشش و سفارشهای مشتریانش میگوید: کسانی که به اینجا میآیند، پوشش، ادبیات و موضوع گپ و گفت خاصی ندارند. آنها بیشتر با سفارش قلیان و چای در جمع خانوادگی و دوستانه خود در مورد مسائل خانوادگی و شخصیشان صحبت میکنند وکمتر ما شاهد بحث و جدلی داغ در مورد مسائل اجتمایی و فرهنگی هستیم، چراکه دوست ندارند وقتی را که برای فراغتشان در نظر گرفته اند با مسایل دیگر از دست بدهند. خانبان اگر چه گلایه چندانی از فضای حاکم بر قهوه خانه اش ندارد، اما از خود اختیار چندانی هم در تغییر این فضا نمیبیند. او میگوید: اجرای برنامههای فرهنگی در راستای احیای سنت اصیل قهوه خانه نشینی مطابق با حال و هوای امروزی، همگی باید با مجوز رسمی از وزارت ارشاد اسلامی باشد. خانبان معتقد است که به دلیل کمبود فضاهای تفریحی متنوع در شهر، استقبال جوانان از قوهخانه، باوجود مخالفتهای بعضی از خانوادهها, هر روز از این مکان بیشتر میشود.
کارکرد فرهنگی اجتماعی قهوهخانه در طول چندین قرن حضور خود در عرصه اجتماعی ایران به واسطه مکانی برای گپوگفت و بحث و جدلهای توده مردم در مورد مسائل ریز و درشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و برگزاری مراسم و آیینهایی چون شعرخوانی، نقالی، شاهنامهخوانی، مرثیهسرایی حماسی و مذهبی، بازیهای قهوهخانهای ، نقاشیهای دیواری در این مکان و… بوده است.
شهر قزوین به عنوان زادگاه سنت قهوهخانهنشینی تا به امروز توانسته این سنت را تنها از لحاظ کمی، نه کیفی، در مقایسه با شهر تهران که کافههای مدرن غربی جایگزین قهوهخانهها شدهاند، حفظ کند. این دستاورد خوب اما ناکافی است. تعداد زیاد قهوهخانهها در قزوین با کارکردی صرفا تفریحی گواه بر این ادعا است. در چند دهه اخیر به دلایل گوناگون هر روز از کارکرد فرهنگی و اجتماعی قهوهخانهها کاسته شده و این مکان به مکانی مطلقا تفریحی، آن هم نه تفریحی سالم از نظر بخش قابل توجهی از خانوادههای ایرانی، تبدیل شده است؛ چراکه بسیاری از خانوادهها بهخاطر فضای ضد فرهنگی و مسموم برخی قوهخانهها مخالف رفتن فرزندشان به این مکان هستند. کارکرد فرهنگی قهوهخانه از کار افتاده است. البته به نظر هم نمیرسد که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامهای برای این قهوهخانهها داشته باشد. رمضانی، معاون فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قزوین به «فروردین امروز» میگوید: «اداره ارشاد متولی رستوران ها و قهوه خانهها نیست. ما فقط مجوز پخش موسیقی در رستورانها را صادر میکنیم».
علی، دانشجوی دانشگاه آزاد میگوید: «شما خودتان قضاوت کنید؛ شهری که هیچ سالن تئاتر استانداردی ندارد، موزه هایش معلوم نیست کجاست! فرهنگ سرا ندارد. پارک ها و شهر بازی هایش هم نمیشود رفت, ما کجا برویم»؟
حبیب خانبان، صاحب یکی از چایخانههای اطراف میدان مینودر قزوین است که از تعداد مشتریهایش راضی است. خانبان میگوید: «باوجود این که به دستور اماکن از دادن قلیان به جوانان زیر هجده سال معذور هستیم و مجوز پذیرش افراد مجرد را نداریم، اما همچنان بیشتر مشتریانمان جوان هستند؛ دانشجویان و افراد پردرآمد مشتریان ثابت و خانوادههایی از طبقه متوسط و پایین مشتریان هفتگی». او همچنین در مورد شخصیت، نوع پوشش و سفارشهای مشتریانش میگوید: کسانی که به اینجا میآیند، پوشش، ادبیات و موضوع گپ و گفت خاصی ندارند. آنها بیشتر با سفارش قلیان و چای در جمع خانوادگی و دوستانه خود در مورد مسائل خانوادگی و شخصیشان صحبت میکنند وکمتر ما شاهد بحث و جدلی داغ در مورد مسائل اجتمایی و فرهنگی هستیم، چراکه دوست ندارند وقتی را که برای فراغتشان در نظر گرفته اند با مسایل دیگر از دست بدهند. خانبان اگر چه گلایه چندانی از فضای حاکم بر قهوه خانه اش ندارد، اما از خود اختیار چندانی هم در تغییر این فضا نمیبیند. او میگوید: اجرای برنامههای فرهنگی در راستای احیای سنت اصیل قهوه خانه نشینی مطابق با حال و هوای امروزی، همگی باید با مجوز رسمی از وزارت ارشاد اسلامی باشد. خانبان معتقد است که به دلیل کمبود فضاهای تفریحی متنوع در شهر، استقبال جوانان از قوهخانه، باوجود مخالفتهای بعضی از خانوادهها, هر روز از این مکان بیشتر میشود.