در گذشته افکار عمومی چندان اهمیتی نداشت و همراه کردن آن چندان برای حاکمان مهم و بهعنوان دغدغه مطرح نبود چون نه مطالبهگری جدی از سوی مردم وجود داشت و نه حاکمان خود را موظف به پاسخگویی میدانستند.
اما امروزه در شرایطی به سر میبریم که مفاهیمی چون رعایت حقوق شهروندی، پاسخگویی حکومتها و دولتها به مطالبات و خواستههای مردم، دسترسی آزاد به اطلاعات و… بهقدری از اهمیت و ضرورت برخوردار است که دولتها بدون همراه کردن مردم و پاسخهای اقناعی و تامین رضایتمندی عمومی نمیتوانند توفیقی حاصل کنند.
اقناع افكار عمومی بهعنوان مهمترین دغدغه دولتها و حاملان فکری و حامیان سیاسی آنهاست چراکه اساسا آن چیزی که مشروعیت و مقبولیت دولتها را تضمین یا به چالش میکشد این است که تا چه میزان توانسته است افكار عمومی را قانع و با خود همراه کند.
برای تحقق این هدف یعنی اقناع افكار عمومي و پرکردن شکاف بین دولت و ملت مهمترین عنصری که باید بدان توجه کرد و در مناسبات بین دولت و ملت یک اصل کلیدی باشد عبارتست از اعتماد. وقتی ارتباط بیندولت و شهروندان مبتنی بر صداقت و شفافیت باشد و دولتمردان به عهد خود با مردم پایبند باشند و شعارها و قول و وعدههای خود را فراموش نکنند و دائما در سیاستگذاریها، برنامهها و رفتارها و انتخاب مدیران و اتخاذ مواضع روی ِآنها پافشاری کنند و موانع و محدودیتهای پیش روی دولت را صادقانه و بدون ترس و لکنت و ملاحظه کاریهای سیاسی با رایدهندگان بهعنوان حامیان سیاسی و ولی نعمتان خود در میان بگذارند میتوانند از شکلگیری بحران اقناع پیشگیری کنند.
دولت برای اینکه به بحران اقناع و در ادامه عدم مشروعیت و فاصله گرفتن از مردم دچار نشود با سر بر روی چیز پا فشاری کرده و بر تحقق آنها پافشاری کند: یکی پیگیری و اجرای شعارها و قول و وعدههایی که به مردم داده است و دوم انتخاب مدیران همسو، کاربلد و کارشناس که به گفتمان دولت پایبند هستند و در تبیین، دفاع و ترویج این گفتمان ترس و واهمهای ندارند و دچار مصلحتاندیشی، روزمرگی و وادادگی نیستند.
مهمترین چالش و دغدغهای که در شرایط فعلی با توجه به بحرانها و مسائل و مشکلات پیشروی مدیران منصوب دولت وفاق است، چالش و بحران اقناع افکار عمومی است. به نظر میرسد فاصله و شکاف بین دولت و افکار عمومی روزبهروز در حال گسترش و عمیقترشدن است و این را میتوان هم در گفتوگوها و موضع گیریهای روزمره مردم هم در سطح نیروها و جریانهای فکری و سیاسی حامی دولت به خوبی مشاهده کرد. احزاب و تشکلهای سیاسی، سازمانها و نهادها و تشکلهای مردمی و مردم نهاد، رسانهها و فعالان فضای مجازی، گروههای مرجع و شخصیتهای ذینفوذی که در شکلگیری و شکلدهی افکار عمومی نقش انکارناپذیری دارند و بهعنوان عقبه فکری، سیاسی و اجتماعي در بسیج افکار عمومی و در روی کارآمدن دولت وفاق میداندار بودند. این گروهها، عناصر و شخصیتها در شرایط فعلی از موضع حمایت و جانبداری به سمت انتقاد و یادآوری شعارها و وعدههای انتخاباتی و گروهی هم به سمت تماشاگری و انفعال پیش رفتهاند و همه اینها نشانهها و علائمي است که اگر دولت نجنبد و بر پیگیری و اجرای وعدهها و شفافیت در مواضع، جهتگیریها و انتخاب مدیران همسو پافشاری نکند در آیندهای نه چندان دور با مشکلات و چالشهای جدیتری مواجه خواهد شد و اقناع به اغما خواهد رفت!
همه کسانی که در سطوح مختلف ملی و استانی بهعنوان مسئول و مدیر نقش ایفا میکنند باید متوجه این چالشها و التهابات فکری و سیاسی در سطح افکار عمومی باشند و بستری فراهم کنند که صدای جامعه شنیده شود و ارتباط و اتصال بین انتقادات، مطالبات و خواستههای شهروندان با دستگاههای دولتی و نهادهای حاکمیت قطع و گسسته نشود.
قطعا این مدیران کسانی هستند که باید از تجربه و تخصص لازم در تصدی پستها برخوردار باشند، براساس یک مکانیزم علمی و شفاف و بر پایه عقلانیت جمعی و مبتنی بر شایسته سالاری انتخاب شده باشند، بیش از آنکه وفادار به اشخاص و باندهای قدرت باشند به گفتمان دولت و جریان فکری و سیاسی همراه آن پایبند باشند، گفتمان دولت را باور و در دفاع از آن دچار لکنت زبان نشوند، برنامهمحور باشند و از همه مهمتر خود را پاسخگوی مطالبات مردم بدانند و از ورود به عرصه رسانهها استنکاف نورزند. اگر خارج و بیتوجه به این شاخصهای عمومی و مدیریتی، انتخاب مدیران براساس درجه وابستگی به افراد و در یک نزاع و جنگ پنهان بین منابع و مراجع تاثیرگذار قدرت انجام شود در کوتاه زمانی هم دولت متضرر میشود و پایگاه سیاسی و اجتماعی خود را از دست میدهد هم فاصله مردم با دولت بیشتر و یأس و ناامیدی بر جامعه مستولی میشود. سقف سیاست تنها بر یک ستون استوار میماند و آن ستون اعتماد مردم و افکار عمومی است. تکیه بر هر چیزی به غیر از آن چون لانه عنکبوت سست است و ناپایدار! این گزاره که «ایرانیان حافظه تاریخی ضعیفی دارند» در عصر رسانهها و دنیای اطلاعات و ارتباطات فرضیه دقیقی نیست لذا نمیتوان با توسل و تکیه بر این اصل، افکار عمومی را نادیده گرفت!


