هر روز زیر آسمان این شهر هزار و یک اتفاق در دو قدمی ما، کمی آنطرفتر از خانههایمان میافتد و ما همه را اگرچه میبینیم، اما به واقع نمیبینیم. در کوچه بنبست بیتفاوتی ایستادهایم. چشمهایمان میبیند، اما مغزهایمان دستوری نمیدهد. اطراف را نگاه میکنیم؛ اما گاه ساکت، گاه با بالا انداختن شانههایمان از صحنه عبور میکنیم.
بیتفاوتی، این درد دستهجمعی چه وقت دست از حنجرههای روحمان و قفل از زبان دلهایمان برخواهد داشت؟
بیماری اجتماعی
هرگونه اعتنای اجتماعی و نوع دوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعی است؛ اما امروز بیتفاوتی در جامعه گریبان بسیاری از ما را گرفته است. آنقدر احساس و توجه افراد را مسخ کرده که گویی همه به یک بیماری دستهجمعی مبتلا شدهایم.
بیتفاوتی؛ در اغلب افراد جامعه نوعی بیقیدی نسبت به قوانین، هنجارها، حوادث و اتفاقات اجتماعی، سیاسی و… ایجاد کرده بهگونهای که برای خیلی از ما مهم نیست چه بر سر دیگران میآید. زیر سایه بیتفاوتی، روابط عاطفی و مسئولیتپذیری، مشارکت و همدلیمان نسبت به دیگران کمتر شده و در نتیجه آن در سبک زندگی و حتی در ساختار خانوادهها تغییرات مهمی رخ داده که چندان مطلوب نیست.
بیعلاقه به سهم اجتماعی
یک روانشناس میگوید: «توسعه پایدار، مهمترین شاخص رشد و پیشرفت یک کشور و رشد مشارکت و همدلی اجتماعی از مهمترین ابزارهای توسعه پایدار در جهان معاصر است، اما آنچه در جامعه امروز ما دیده میشود رشد «بیتفاوتی اجتماعی» است.»
«فاطمه فرهمند» بیان میکند: «بیتفاوتی اجتماعی با شاخصهایی مانند کنارهگیری مدنی و سهیم نشدن در مسائل و موضوعات زندگی اجتماعی، دلسردی، تفکیک عامدانه منافع شخصی از خواستههای عمومی و عامالمنفعه، بیاعتنایی نسبت به رخدادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تعریف میشود و بیش از آنکه به عوامل و متغیرهای فردی نسبت داده شود، تابعی از ادراکات و تفسیرهای اجتماعی افراد بهخصوص میزان اعتماد عمومی، رضایت اجتماعی، حس بیهنجاری در جامعه، تقدیرگرایی و احساس بیعدالتی است.»
او میافزاید: «بهعبارت دیگر بیتفاوتی به معنای فقدان علاقه نسبت به انجام رفتار و کنارهگیری و سهیم نشدن در مسائل اجتماعی است که عدم درگیری مدنی بهعنوان یک شهروند و بیاعتنایی نسبت به موضوعهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به دنبال دارد.»
به گفته وی تغییر سبک زندگی برخی از مردم، در سایه تبلیغات فرهنگ غربی نیز به دامنه این عارضه اجتماعی–اخلاقی افزوده و این پدیده تا جایی پیش رفته که میتوان گفت بیتفاوتی اجتماعی اکنون به یک پرستیژ تبدیل شده است.
فرهمند بیان میکند: «البته به نظر میرسد با ورود فضای مجازی به زندگی اجتماعی ایرانیان، بیتفاوتی اجتماعی شدت بیشتری یافته و هر نوع مسئولیتپذیری در مقابل جامعه به شکل مجازی و فقط در فضای مجازی نمایانگر میشود.»
بیاهمیتی به ديگران
یک مددکار اجتماعی نیز میگويد: «معنای ساده بیتفاوتی اجتماعی یعنی اینکه برای ما مهم نیست چه بر سر دیگران آید و روابط عاطفی و مسئولیتپذیری افراد در قبال دیگران کمتر شود.»
دکتر «عباس یزدانخواه» تاکيد میکند: «بیتفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی است. چنین پدیدهای در جامعه با سابقه فرهنگی کهن بسیار میتواند نگران کننده باشد؛ چرا که این نوع بیتفاوتی، نه ریشه در آموزههای مذهبی ما دارد نه ریشه در فرهنگ ملی ما.»
وی میافزاید: «صرفنظر از آنکه چه عاملی سبب ایجاد این بیتفاوتی در جامعه شده؛ ناگفته پیداست فردی که احساس مسئولیتی در مقابل همنوع غرق به خونش در خیابان (در تصادفات و…) نمیکند، به رشد و پیشرفت جامعه خود و اعتلای فرهنگی، علمی و اقتصادی آن نیز تعهد چندانی نخواهد داشت.»
این مددکار اجتماعی تصریح میکند: «افراد با بیتفاوتی بالاتر در مقایسه با دیگران، جامعه را بیهنجارتر و قانون گریزتر میبینند. از سوی دیگر هرچه میزان اعتماد این افراد به جامعه، سازمانها و گروهها بیشتر شود، از فرآیندهای اجتماعی راضیتر خواهند بود و نسبت به مسائل و رخدادهای اجتماعی حساسیت بیشتری خواهند داشت.»
تربیت نسل مسئول
یزدانخواه در فهرست راهکارهای رفع بیتفاوتی از صورت جامعه سهم تربیت نسل جدید را پررنگتر دانسته و تاکيد میکند: «جامعه باید تلاش کند تا فرزندان خود را از کودکی مسئولیتپذیر تربیت کند و به جای تقویت فردگرایی توجه به سمت منافع جمعی را در سبک زندگی و الگوهای تربیتی جایگزین نماید.»
به گفته این استاد دانشگاه در جامعهای که تک تک افراد به جامعه احساس پیوستگی داشته و خود را در قبال سرنوشت هم مسئول میدانند افراد شادتر، پر انرژیتر و اخلاقگراتر خواهند بود و رشد و پیشرفت همه جانبه آن با شتاب بیشتری رخ میدهد.
لزوم تقویت مسئولیتپذیری
این مددکار اجتماعی اضافه میکند: «اگر مسئولیتپذیری در جامعه تقویت شود، مشارکت و همدلی به تبع آن بیشتر میشود و این در گرو نهادینه شدن احساس مسئولیت در نسلجدید است. بنابراین در جامعهای که سرمایه اجتماعی بیشتر باشد، مسئولیتپذیری هم بیشتر دیده میشود. به همین دلیل مشارکت اجتماعی یکی از مولفههای جدی سرمایه اجتماعی در جامعه است.»
دولت و مجلس در میدان مسئولیت
یزدانخواه میگويد: «سرمایه اجتماعی با قانون و بخشنامه در جامعه افزایش پیدا نمیکند؛ بلکه تمامی اجزای جامعه باید در این زمینه فعال باشند. برای ارتقای همدلی اجتماعی در جامعه باید هم دولت و هم مردم وارد عرصه شوند.»
این مددکار اجتماعی تصریح ميکند: روحانیون، صاحبنظران، معتمدین، ورزشکاران، اساتید و… همه میتوانند در رفع بیتفاوتی اجتماعی موثر باشند؛ اما شرط اول این است که بپذیریم جامعه ما در حال گرایش به سمت بیتفاوتی اجتماعی و فردگرایی بیشتر است.»
راهی باید جست
بیتفاوتی اجتماعی در جامعه در حال بازتولید است؛ اما پیش از آنکه این مساله به الگویی همگانی تبدیل شود باید بر مسیر آن مانع گذاشت. این درد بزرگ اجتماعی باید با اصلاح ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، حذف موانع مهم مشارکت پذیری، ایجاد همبستگی اجتماعی، تقویت اعتماد اجتماعی و جامعه پذیری مطلوب درمان شود.
افراد جامعه بهعنوان کنشگران اجتماعی نبايد به سمت فردگرایی، تنهایی، انزوا و از خودبیگانگی کشیده شوند، بلکه باید راههای اجتماعپذیری و بازیافتن خویش در دل جامعه، بیش از گذشته شناسایی و گشوده شوند. باید قبل از آنکه بیتفاوتی، جامه تنهایی عمومی را به کالبد جامعه و شهروندان بدوزد، این لباس عاریه را از تن جدا کنیم. تا دیر نشده راهی باید جست.