آقای بخشنده این روزها تولید و صادرات شرایط خوبی ندارد به عنوان یک کارشناس با تجربه که سالها در این عرصه فعال هستید، وضعیت صادرات و واردات را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من تولید و صادرات در اولویت مدیران کلان اقتصادی کشور نیست و کسانی که در حوزه تولید و صنعت هم فعالیت میکنند، دادخواهی یا مطالبهای در این زمینه ندارند.
ابتدای هرسال در دهههای۷۰ و ۸۰ صنعتگران منتظر بودند تا کتاب مقررات صادرات و واردات به دستشان برسد. در آن کتاب قوانین صادرات و واردات برای یک سال تعیین شده بود که ورود چه کالاهایی مجاز یا ممنوع است و چه قدر عوارض میخواهد؛ یعنی تکلیف روشن بود و نرخ ارز به این اندازه نوسان و تحت شرایط سیاسی قرار نداشت اما درحال حاضر هر روز یک بخشنامه و دستورالعمل جدیدی صادر میشود.
در آن زمان تولیدکنندگان واقعا تشویق میشدند اما الان چیزی به اسم حمایت از تولید داخلی وجود دارد که به نظر من این تولید داخلی مفهومی ندارد و بیشتر مونتاژ داخلی است؛ یعنی کالاها به صورت منفصل از خارج وارد و در داخل کشور سرهم میشود و مصرفکننده مجبور است همین کالاهایی را که بیشتر از چین وارد و مونتاژ میشود را تهیه کند و این مصداق ایجاد یک بستر رانت برای قشر خاصی است که اسم خود را تولیدکننده گذاشتهاند.
بنابراین اصلا تولیدی وجود ندارد که به صادرات بیانجامد، به همین دلیل گفتم که صادرات در اولویت نیست؛ چون مسئولان اقتصادی دولت به ارز سوبسید میدهند. حساب کنید که از ابتدای سال چند درصد تورم داشتیم و این تورم چند درصد در ارز تاثیر گذاشته است؟ حالا در این وضعیت چه اتفاقی میافتد؟ ما به قشر ثروتمندی که منابع نقدینگی در آنها بالا است، سوبسید میدهیم تا ارز ارزان در اختیار بگیرند و این ارز را یا در اختیار صندوقهای بانکی میگذارند که گرانتر شود یا در کشور ترکیه و دبی خانه میخرند.
اما نکته اینجاست که تورم برای صادرکننده باعث میشود که کالا برای آن صرف نکند؛ چون ارزی را که از فروش کالا در خارج از کشور به دست میآورد، ارزشی ندارد که قیمت تمام شدهاش را پوشش دهد؛ در نتیجه اصلا کالاهای تولیدی خود را صادر نمیکند.
بنابراین شما میفرمایید که تولید ما در حال کاهش است؟
تولید ما امروز عملا تکمیلکننده چرخه ارزِ ارزانقیمت است و صادرات به واسطه ارزِ سوبسیدی رو به افول و ورشکستگی است، در حالی که همه میگویند صادرات افزایش یافته است.
از طرفی ایران، دارای ارزانترین سوخت دنیا است؛ برای همین آن چیزی که امروز در صادرات کشور اتفاق میافتد، تماما پایه انرژی دارد که در کشور ما قیمتش بسیار ارزان است. اقتصاد ما به واسطه بالانس نبودن نرخ ارز و تورم و در واقع تصمیمات اشتباه؛ منجربه صدمه به تولید ملی و رکود صادرات شده و با این روند مسئولانی که میخواهند جراحی اقتصادی انجام دهند، موفق نخواهند شد.
الان موانع صادرات استان قزوین را که به نوعی صنعتی و کشاورزی است، فارغ از موارد کلی کشور در چه موضوعاتی میدانید؟
اقتصاد امروز را اصلا نمیتوانیم با پنج سال پیش مقایسه کنیم، برای مثال استان قزوین یک زمانی در صادرات خشکبار حرفهای زیادی برای گفتن داشت، اما الان درصد کمی از کارخانههای قزوین کار میکنند یا زمانی پسته قزوین صادرات بالایی داشت اما در حال حاضر چند درصد پسته قزوین قابلیت صادرشدن را دارد؟ این موضوع نشاندهنده غیراقتصادی بودن صادرات است.
جایگاه ریزنقشها در صادرات استان کجاست؟ یعنی نقشهایی که در ظاهر نمیبینیم اما در باطن برای تولیدکننده موانع ایجاد میکنند؟
تمام اینها ناشی از نبودن یک استراتژی خاص است. کسانی که برای صادرات و واردات استان تصمیمگیری میکنند، باید مشاورانی که تسلط کافی در مسائل و مشکلات صنعتی دارند، در اختیار داشته باشند اما من فردی را در دستگاههای دولتی نمیبینم که بتواند مشاوره درخوری برای رفع موانع بدهد که اگر بود نباید صادرات استان در این وضعیت به سر میبرد.
امروز شاهدیم که هیچ جداسازی برای واحدهای تولیدی صادراتمحور با واحدهایی که وارداتمحور هستند، وجود ندارد. اولین گام برای یک مسئول دولتی این است که بگوید در استان ۳۰۰واحد صادراتمحور وجود دارد و باید این واحدها جداسازی شوند و موانعشان چه در حوزه تسهیلات بانکی و مجوزها یا در اختیار دادن فضای کاری و… حل شود.
این مشاورها دچار مشکل هستند یا مدیران قادر نیستند مشاوران قابلی برگزینند؟
واقعیت این است که در استان سیاسی ما، هر چند وقتی مدیران و مسئولان با توجه به شرایط سیاسی تغییر میکنند و عموما مدیرانی که بر سرکار میآیند، بومی نیستند و همین مسئله باعث میشود که اطلاعات چندانی از وضعیت شهر نداشته باشند. معمولا هر مدیری که میآید معتقد است مسئول قبلی بد کار کرده و حالا او باید این شرایط را درست کند. ما هیچوقت مدیر بومی در استان تربیت نکردیم که به او اتکا و اعتماد کنیم تا مشکلات را بتواند حل کند.
در واقع در استانی که به عنوان یکی از پنج استان اول صنعتی کشور است، به تولید و صادرات آن بیتوجهی شده است. اینکه یک مدیری در یک روز کاری خود از سه واحد تولیدی بازدید کند؛ کار بزرگی نیست. من فکر میکنم بهتر این است که او در دفتر خود بنشیند و به مشکلات واحدهای صنعتی بیشتری رسیدگی کند.
پیشنها شما برای برونرفت از این مشکلات چیست؟
کار را به دست کاردان بسپارند. حداقل در حوزه تولید، موانع تامین مواداولیه را از مسیر تولیدکننده بردارند. همچنین مشوقهایی را برای صادرکننده در نظر داشته باشند و شرکتهای صادراتمحور را به صورت ویژه در حوزه تامین مالی حمایت کنند و سازمان توسعه و تجارت باید نظیر کشورهای دیگر برای بازاریابی این کالاها از منابع و بودجه خودش استفاده کند.