با این همه و به رغم آثار مکتوب متعددی منتشر شده درباره «عارف»، او آنگونه که باید شناخته شده نیست؛ نه فقط برای ایرانیان که در نزد قزوینیها که او از این شهر برخاسته، هم اینگونه است. سهم این شاعر ملی حماسیگو از زادگاهش، نامگذاری بر یکی دو میدان و خیابان فرعی است که البته در آن هم، پسوند «قزوینی» از نام او حذف شده، تا غربت او در پس این اقدام نیز محفوظ بماند! نه سردیس و نه تندیسی از او در این شهر نصب شده و نه حتی در میدانی که به نامش نامیده شده است، یادمانی از سُراینده «از خون جوانان وطن لاله دمیده» به چشم میخورد. داستان زندگی بزرگمردی که «شاعر ملی ایران» لقب گرفته، داستان پردرد و ماجرایی است. داستان شاعری که در کنج خلوت و غربت، در ناامیدی از مردم روزگارش رخ در نقاب سرد خاک کشید و مظلومانه و غریبانه رفت!