سید امیرحسین رجبپور
من در سال ۴۷، در انتهای بازار وزیر قزوین در منزل مرحوم محمد حسن عرب معروف به زرگر متولد شدم و قدم در خانوادهای سیاسی و مذهبی گذاشتم. البته دو سال بعد از تولدم، با خانواده به قم رفتیم.
دوران کودکی و نوجوانیتان را در قم بودید؟
بله. آن زمان شروع نهضت حضرت امام (ره) و انقلاب و مبارزات بود. ما در قم سکونت داشتیم، دورانی که پدرم در زندان بود آخر هفته به تهران و زندان قصر و اوین برای ملاقات با ایشان میرفتیم.
چه زمانی احساس کردید به علت جایگاه پدرتان با دیگران تفاوت دارید؟
در شهر قم، ما تفاوتی احساس نمی کردیم. درآنجا خانواده اکثر روحانیون که با هم ارتباط داشتیم شرایطی مانند ما داشتند و دچار آزار حکومت بودند. بعد از پیروزی انقلاب با حکمی که امام(ره) به پدرم برای رسیدگی به امور محرومین منطقه دادند به قزوین آمدیم و سال پنجم ابتدایی را در مدرسه رزبان قزوین گذراندم.
برخورد مردم و مسوولین، مثلا در مدرسه با شما متفاوت نبود چون جایگاه پدرتان خاص بود؟
تفاوت آنچنانی نداشت. دوره راهنمایی را در مدرسه بهار آزادی بودم و دوره دبیرستان را در رهنما(شهید مطهری) گذراندم. در ادامه به خاطر شرایط جنگ عازم جبهه شدم و سال های آخر جنگ در رشته فرهنگ و ادب دیپلم گرفتم. سپس در کنکور دانشگاه آزاد در رشته علوم سیاسی واحد زنجان قبول شدم و بعد از یکسال به دانشگاه آزاد کرج منتقل شدم و لیسانس و فوق لیسانسم را آنجا گرفتم.
در صحبتهایتان اشاره کردید به جبهه رفتید، فرزند شیخ قدرت علیخانی هم به جنگ می رفت؟
من چند بار بین سالهای ۶۴ و ۶۷ به جبهه رفتم. اولین حضورم در کردستان بود، در عملیات کربلای ۵ و مرصاد هم حضور داشتم که در ارتفاعات شیخ محمد عراق مجروح شدم.
اولین مواجهه شما با عالم سیاست چه زمانی بود؟
اولین مواجهه من به زمان تظاهرات قبل از انقلاب در قم بر میگردد که به همراه مادرم شرکت کردیم. بعد هم که برای دیدار با پدرم به زندان اوین و قصر مراجعه میکردیم و اکثر شخصیتهای مطرح سیاسی را در آنجا به هنگام ملاقات میدیدم.
خاطرهای هم از آن دوران دارید؟
در هنگام ملاقات، مثل حالا نبود که کابین شیشهای باشد، بلکه خانوادهها یک طرف میله بودند و زندانیان طرف دیگر میایستادند، به همین خاطر یادم هست که شخصیتهای برجستهای مثل آیت اله طالقانی، آیت اله منتظری، آقای هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام کروبی و مرحوم عسگر اولادی را از نزدیک دیدم.
از چه زمانی به طور جدی وارد سیاست شدید؟
حضور جدیام به انتخابات مجلس هفتم برمیگردد که در سال ۸۳ ثبت نام کردم. آن انتخابات باطل شد و من در انتخابات میان دورهای موفق شدم وارد مجلس هفتم شوم.
جدای از نقش پدرتان بیشتر به چه گروه و جریان فکری نزدیک هستید؟
من عضو هیچ گروه یا حزبی نیستم ولی از نظر فکری به اصلاح طلبان نزدیک هستیم.
به انتخابات مجلس هفتم اشاره کردید، حضورتان با اصرار پدر بود؟
نه تصمیم شخصی خودم بود. بعد با ایشان مطرح کردم که مخالفتی نکردند. البته بعضی از اطرافیان آن زمان که احساس میکردند حضور من به ضررشان است، به پدرم گفتند اگر فلانی کاندید شود و رای نیاورد به اعتبار شما آسیب میزند!
مجلس هفتم چطور بود؟
من جزو فراکسیون اقلیت (اصلاح طلبان) مجلس بودم. آن زمان با روی کار آمدن دولت احمدینژاد فضایی بدی ایجاد شده بود و مجلس هفتم هم که اکثریت اصولگرا داشت سینه چاک احمدینژاد بود. با یکدست شدن فضای نظارت و اجرای کشور، انتقاد کردن بسیار پرهزینه بود. متاسفانه در آن زمان فضایی ایجاد شده بود که انتقاد از احمدینژاد انتقاد از مقدسات تلقی میشد! نتیجه آن برخوردها و جلوگیری از انتقادات را امروز میبینیم که چه وضعیتی کشور پیدا کرده و هر روز یک پرونده فساد رو میشود.
چرا بعد از یکبار تایید صلاحیت، دوبار رد صلاحیت شدید؟
من هیچ زمانی مشکل قانونی نداشتم. چه در مجلس هفتم و چه در مجالس بعدی! منتهی به نظرم میرسد آن بار که تایید صلاحیت شدم فکر نمیکردند رای بیاورم و زمانی مشکل پیدا کردم که امکان رای آوریم افزایش پیدا کرد. برای عدهای سخت بود یک پدر و پسر همزمان وارد مجلس شوند.
گفته شد رد صلاحیت شما بابت نگارش نامهای به یکی از شخصیتهای مطرح نظام بوده است؟
اینها شایعهای بیش نیست، تعدادی از نمایندگان طرح پیشنهادی را برای تشکیل گروه دوستی پارلمانی ایران و امریکا تهیه کرده بودند و هدف این بود که فشارهای تند روهای امریکا و جرج بوش را بکاهند که من و تعدادی از نمایندگان حتی اصولگرا آن را امضا کردیم. من به کسی نامهای ننوشتم.
علت رد صلاحیتتان را نگفتند؟
چرا. عدم التزام به اسلام، قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه.
پدرتان هم چندبار رد صلاحیت شد، ولی در تهران تایید شد مثل اینکه ارتباطات خوبی در تهران دارید؟
متاسفانه در قزوین، نگاهها بلند نیست. هربار که ما علیخانیها در انتخابات حاضر شدیم انتخابات بسیار پرشور برگزار شده است. این بعضیها را آزار میدهد ولی در تهران نگاه بلند نظرانه است و به دنبال مسائل کوچک و شخصی نیستند. البته برخی از قزوین به تهران و شورای نگهبان میرفتند و میگفتند علیخانیها را تایید نکنید.
به انتخابات مجلس نهم برگردیم، پیشبینی میکردید پدرتان رای نیاورد؟
بله فضا خیلی ناجوانمردانه بود. قبلا به ما گفته بودند که قرار نیست شیخ دوباره به مجلس برود. عدهای گفته بودند اگر علیخانی ۱۰۰هزار رای بیاورد، کاندیدای ما ۱۲۰ هزار رای میآورد. فرآیند بسیار غیر متعارفی برای جلوگیری از ورود حاج آقا به مجلس در پیش گرفتند. یک کاندیدایی که هم نام ایشان بوده و تبلیغ چندانی هم نکرده بود را مطرح کردند و تاثیرش را مشاهده کردید… خدارا شکر فرصتی بود که مردم خدماتی که دیگران ارائه میکنند را با خدمات پدرم مقایسه کنند.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری برخی انتظار داشتند شما پست بالاتری بگیرید. چرا به وزارت نفت رفتید؟
البته برخی از این انتظارات، از شایعاتی بود که برخی سایتها به صورت هدفمند و هماهنگ منتشر کردند. حتی شایع کردند که من استاندار قزوین میشوم، در حالی که تمام این خبرها، کذب و شایعه بود. من هیچ وقت در دولت نبودم و از گذشته، از مدیران شهرداری تهران بودم. بعد از انتخابات ریاست جمهوری، با کم لطفی و بیمهری در شهرداری مواجه شدم و به ناچار شهرداری را ترک کردم. از چند وزارت خانه، پیشنهاد کار داشتم، اما ترجیح دادم که پیشنهاد آقای زنگنه را بپذیرم و مشاور وزیر نفت شوم.
شما و پدرتان مثل اینکه عزمتان را برای انتخابات مجلس عزم کردهاید؟
تا زمان انتخابات فرصت زیاد است الان نمیتوانم قطعی بگویم.
با گذر زمان از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و آرایش سیاسی پس از این رخداد و انتصابات اخیر، انتقادات از علیخانیها بالا گرفته است. برخی اصلاحطلبان استان معتقدند آقای علیخانی در زمینه انتصاب استاندار و مدیران استانی، مانع بیان بدون لکنت نظرشان شده و حضور روزبه را حاصل رایزنیهای پدرتان میدانند، در صورتی که اصلاح طلبان اصلا به روزبه قانع نبودند؟
اینطور که میگویند نیست. حاج آقا به احترام آقای باریکبین وساطت کردند و خواستند که فرصتی به روزبه داده شود. البته من با توجه به تجربه استاندار بومی قبلی، چندان خوشبین نبودم، اما از نظر بزرگان تبعیت کردم. حالا هم اتفاقی نیفتاده است. به ایشان فرصت داده شده و آقای روزبه قول داد در مسیر رای مردم حرکت کند و تا خرداد ماه تغییرات لازم را بدهد. من هم به وضع موجود انتقاد دارم و فعلا منتظریم ببینیم در ادامه چه میشود. قبول دارم بسیاری از نیروهای خوشنام و پرتوان اصلاح طلب و فعالان ستاد آقای روحانی هیچ جایگاهی نگرفتهاند و مدیران دولت قبلی هنوز سرکار هستند. البته اثرات حضور آنها را هم در توزیع سبد کالا و برف مازندران دیدیم. دولت متوجه شده است که باید کار اساسی انجام بدهد و امیدواریم در استان، آقای روزبه این موضوع را درک کند. حداقل جای برخی مدیران قبلی اگر گزینه قطعی ندارند سرپرست بگذارند.
افق آینده را با این وضعیت چگونه میبینید؟
در حال حاضر نمی شود این افق را به روشنی ترسیم کرد، ولی بعضی از انتصابها، برای مردم امیدوارکننده نبوده است. در حال حاضر استراتژیمان این است که تا خرداد ماه صبر کنیم و از مدیران اجرایی استان حمایت کنیم تا اوضاع بهتر شود و صداقت گفتههای آقای روزبه در اعتقاد به رای مردم و دولت تدبیر و امید اثبات شود.